حتماً و بیتردید هر فسادی میتواند مرز اخلاق و وجدان را بشکند و از مرحله صفر تا صد عاملین فساد را تشویق به هر کاری کند. حتی تشویق به اعلاترین اقدام یعنی جنایت.
بودهاند کسانی که در قدمهای اول یک آشنایی ساده حدود را به فساد
کشیدهاند و رفتهرفته وقتی اقدام ناشایستشان رو شده و دیگران بو بردهاند
که اینان در خلوت چه میکنند خواسته یا ناخواسته دستشان به جنایت آلودهشده
و تا مرز قتل و کشتن یک انسان پیش رفتهاند.
کمتر دیده و شنیدهشده که فساد و روابط نامشروع و پنهانی در خفا مانده باشد. چراکه راه کج محال است به مقصد ختم شود.
اکرم و امیر عاملین جنایت هولناک اتوبان قزوین تهران دقیقاً همین داستان را
به روایتی تلخ و آزاردهنده برایمان بازگو میکنند. داستانی که قرار بود با
یک رابطه پنهانی و در خلوتخانه اکرم تمام شود و همسر اکرم هیچ بویی از
این رابطه نبرد. ...!!!
ساعت ۱۷ و ۳۵ دقیقه ۱۸ اسفندماه ۱۳۹۱ پلیس ۱۱۰ در اتوبان قزوین - کرج با یک
تماس تلفنی متوجه شد که جسد فردی مجهولالهویه که بهطور کامل سوخته بود
در حاشیه شمالی اتوبان رهاشده است.
پس از این تماس پلیس با هماهنگی مراجع قضایی تحقیقات خود را آغاز کرد که در نتیجه همسر و برادر فردی را که اعلام فقدانی او به پلیس شده بود فراخوانده شدند و هویت جسد را در پزشکی قانونی به نام سجاد تأیید کردند.
در بازجوییهای اولیه وقتی علت عدم اطلاعرسانی بهموقع از سوی اکرم مطرح
شد و اینکه چرا زودتر موضوع ناپدید شدن همسرش را گزارش نکرده است، وی گفت
شوهرم مردی بسیار شکاک بود و دائماً مرا کتک میزد. من همفکر کردم که قهر
کرده و به شهر دیگری رفته است. برای همین بود که اعلام فقدان همسرم را با
تأخیر اطلاعرسانی کردم و منظور دیگری نداشتم.
اما از آنطرف یافتههای نخستین بازپرس پرونده چیز دیگری را حکایت میکرد و تناقض آشکار ادعاهای اکرم را بیشتر شفافتر ساخت.
اکرم با مردی به نام امیر رابطه داشت که این ارتباط بهخوبی نشان میداد
این فقدان و جنایت باهم بیارتباط نیست. در نتیجه تحقیقات و بازجوییها،
همسر مقتول اعتراف کرد که پس از برقراری تماس با امیر و تکرار این تماسها و
پیامها در فضای مجازی رفتهرفته علاقه وی را به امیر بیشتر کرده و
علاقهمندی زیادی را به وجود آورده است و از آنجاکه همسرم بههیچوجه مرا
طلاق نمیداد، تصمیم گرفتم هر طور شده با کمک امیر شوهرم را کشته و یکجوری
جسدش را ناپدید کنم که کسی متوجه این جنایت نشود.
اکرم که فکر نمیکرد در یازدهمین روز جنایت او را بهعنوان قاتل راهی زندان کنند در ادامه بازجویی اعتراف کرد که به امیر پول داده تا برایش قرص خوابآور بخرد و سپس قرص را در آبپرتقال مخلوط کرده و شبانه به همسرش داده تا او را به خواب مرگ ببرد. در ادامه با تماس تلفنی امیر را به خانه خود دعوت کرده و ساعت دو بامداد؛ هر دو باهم مقتول را که در خواب ناشی از مصرف قرص خوابآور بوده بهوسیله طناب خفه کردند و حتی برای اطمینان از خفگی متکایی را بر روی دهانش گذاشتند تا کاملاً از مرگش مطمئن شوند.
اکرم مدارک اعم از مدارک شناسایی را از جیب سجاد خارج کرده و کارت اعتباریاش را نیز برداشته که پس از جنایت کل موجودی کارت را از حساب سجاد خالی کردند.
ادامه داستان آنجا جالب میشود که پس از قتل سجاد و به دلیل ترس از برملا
شدن این جنایت پس از ۱۰ روز درحالیکه هنوز جنازه مقتول در خانه بود، اکرم
با التماس و پیشنهاد 10 میلیون تومان پول امیر را وادار میکند تا جنازه را
به بیرون از خانه برده که نهایتاً سجاد با ترسولرز و برملأ نشدن راز
جنایتش میپذیرد.
شبانه هر دو با یک خودروی پراید جنازه را داخل پتو پیچیده و با ملحفه و پتو
بهزحمت و ترس از دیده نشدن داخل ماشین میبرند و درراه از یک جایگاه سوخت
چهار لیتر بنزین تهیهکرده سپس جنازه را به گوشهای از اتوبان قزوین - کرج
و جایی که دید کمتری داشته برده و در ادامه این روایت تلخ و آزاردهنده
جنازه سجاد را آتش زده تا جسد شناخته نشود.
هر دو متهم در بازجویی اولیه به قتل وحشتناک سجاد اعتراف میکنند. اما در
ادامه با انکار قتل و اینکه دیگری عامل قتل بوده است مرگ سجاد را به گردن
دیگری میاندازند. اما داستان رابطه نامشروع و زنا قبل و بعد از ارتکاب قتل
را نمیتوانند انکار کنند و مسلم میشود که داستان فساد این دو بعد از
برملا شدن به جنایتی هولناک تبدیلشده است.
پرونده این جنایت در شعبه دوم دادگاه کیفری استان قزوین رسیدگی و دادگاه
رأی به قصاص هر دو متهم با رد یکدوم دیه مرد مسلمان برای متهم مرد صادر
کرد.
همچنین دادگاه متهمان را به دلیل رابطه نامشروع به تحمل ۹۹ ضربه شلاق محکوم
کرد که رأی صادره در شعبه شانزدهم دیوان عالی کشور تأیید و با موافقت رئیس
قوه قضائیه و درخواست اولیای دم، در این مرحله در خصوص متهم ردیف اول یعنی
همسر سجاد به نام اکرم 33 ساله میبایست حکم اجرا شود.
سرانجام این رابطه بهظاهر ساده که با یک تماس تلفنی و چند پیامک عاشقانه
شروعشده بود به زنا ختم شد و رابطهای کثیف و نامشروع را رقم زد. رابطهای
که با قتل سجاد به مرحله جدیدی رسید و پس از دستگیری هر دو متهم با اعدام
با طناب دار در محوطه زندان مرکزی قزوین به پایان رسید.
حکم اعدام اکرم زمانی در زندان مرکزی قزوین اجرا شد که اولیای دم حتی
لحظهای به فکر بخشش و رضایت قاتل بیرحم نبودند. نهایتاً پرونده زندگی زن
شوهرکش در ایستگاه آخر زندگیاش به طرز دلخراشی بسته شد.