انسان ها خصوصیات شخصیتی ای دارند که در همه مشترک است و ممکن است فقط شدت و ضعفشان متفاوت باشد. یکی از این خصوصیات مشترک «وابستگی به پاداش» است؛ یعنی همه انسان ها نیاز دارند از اطرافیان خود پاداش بگیرند و این پاداش گاهی گرفتن تایید و تشویق و دیده شدن است. به همین دلیل همه آدم ها خصوصیات نمایشگری دارند و می خواهند در مرکز توجه باشند و دیده شوند...
داشتن این خصوصیت به تنهایی هیچ اشکالی ندارد. عامل اصلی شهرت هم همین است، چون شهرت به معنی در معرض توجه بودن است. وابستگی به پاداش یک خصوصیت ژنتیکی است و در همه ما به نسبتی وجود دارد پس همه از شهرت خوششان می آید و دوست دارند به آن برسند، اما...
شهرت می تواند تاثیر بسیار زیادی روی زندگی فرد بگذارد و همه آثار آن مثبت نیست. قطعا وقتی توجه ها به کسی جلب شود و در معرض دید باشد، تغییراتی در زندگی اش ایجاد می شود. یکی از مهم ترین تغییرها، این است که دیگر حریم خصوصی نخواهد داشت. تغییر بعدی این است که مدام به این فکر خواهد کرد که اگر روزی این شهرت را نداشته باشد، چه خواهد شد و چطور می تواند با این موضوع کنار بیاید.
از سوی دیگر، یکی از ویژگی ها و منش های همه افراد، همکاری با دیگران است و معمولا وقتی کسی شهرت پیدا می کند، ممکن است این حس همکاری اش با دیگران کاهش یابد و روابطش با مردم و ارتباط های بین فردی اش تحت تاثیر قرار می گیرد. به همین دلیل باید کسانی که به شهرت می رسند، آموزش هایی دیده باشند یا در همان ابتدای راه، آموزش ببینند. این آموزش ها کمک می کند فرد مشهور با شرایطش درست تر کنار بیاید و برخورد کند. در غیر این صورت و بدون این یادگیری، ممکن است زندگی اش به هم بریزد، روابطش با دیگران آسیب ببیند و دچار تبعاتی شود.
در خیلی از کشورها برای جوان هایی مثل مسی، کریستین رونالدو یا هنرپیشه های کم سن و سال که از سطح پایین ناگهان بالا می آیند، حین اینکه به شهرت بیشتر و بیشتر دست می یابند، کلاس های آموزشی متعددی برگزار می شود تا تربیت شوند و بتوانند با شهرت و عواقب در معرض دید بودن، جلب توجه کردن، از بین رفتن حریم خصوصی و... کنار بیایند. اگر کسی بتواند از این آموزش ها خوب و درست استفاده کند، محبوب تر خواهد شد. این آموزش ها برای تمام افراد شهیر لازم است مخصوصا آنهایی که از اوج فقر و رتبه های پایین اجتماعی، به سطوح بالا و موفقیت دست می یابند. تاثیر چنین آموزش هایی را می توان مثلا روی چارلیز ترون، هنرپیشه زن اهل آفریقای جنوبی دید که زندگی خانوادگی بسیار مشکل داری داشته؛ مادرش، پدرش را کشته! او امروز به جایگاهی رسیده که برنده جایزه اسکار شده ولی هنوز رفتاری که به حسن شهرتش لطمه بزند، از او دیده نشده است. اما آن طرف ،خواننده ای مثل بریتنی اسپیرز است که به علت شهرت و پولی که دارد، در دام مواد مخدر و انواع خلافکاری ها افتاده و حواشی زیادی در زندگی اش دیده می شود. در کشور ما هم متاسفانه چنین آموزش هایی کمتر رایج است و افراد بدون یادگیری آنچه لازم است، به شهرت می رسند، بنابراین گاه مشکلات رفتاری را در افراد مشهور می بینیم.
علاوه بر خصوصیت وابسته بودن به پاداش، خصوصیت ژنتیکی دیگری در همه انسان ها وجود دارد به نام «آسیب گریزی». با این خصوصیت است که متوجه کارهایی که انجام می دهیم و خطر ناشی از آنها هستیم اما میزان این خصوصیت در افراد مختلف متفاوت است. اگر میزان آسیب گریزی در کسی بالا باشد، اصلا دنبال کار خطرناک و پرریسک نمی رود ولی اگر آسیب گریزی اش کم باشد، از هیچ چیز نمی هراسد و به استقبال خطر و چیزهای جدید می رود. متاسفانه این خصوصیت در برخی افراد مشهور کمتر وجود دارد و دست به کارهایی می زنند که شهرتشان را به خطر می اندازد. مثلا مجاهد خضیراوی و نیکبخت واحدی و شیث رضایی و محمد نصرتی و... که در معرض توجه و دارای شهرت بودند دست به کارهایی زدند که در فرهنگ ما پذیرفته شده نیست و البته تاوان پس دادند. چنین افرادی نتوانسته اند بفهمند که در حال خطر کردن هستند چون آموزش های لازم را برای مشهور بودن و ماندن ندیده اند و درک نکرده اند خطر کردن این چنینی به آنها آسیب می زند. به طور کلی شهرت، آسیب پذیری را بیشتر می کند و هر چقدر شهرت بیشتر باشد، پایین افتادن از جایگاه والاتر، بیشتر آسیب زننده است. علاوه بر اینها، افراد مشهور الگوی دیگران هم محسوب می شوند پس رعایت نکردن نکته های اخلاقی لازم نه تنها به خودشان، بلکه برای دیگرانی که آنها را الگوی خود قرار داده اند، خطرناک است و اثر منفی در جامعه می گذارد.
افراد مشهور باید چه چیزهایی بیاموزند؟
هم ژنتیک و هم آموزشی که در خانواده انجام و هم آموزش های خاصی که به افراد شهیر می دهند، در شخصیت و رفتار افراد شهیر بسیار موثر است بنابراین در کلاس های خاصی به این افراد رفتار و حتی راه رفتن، نحوه برخورد با خبرنگاران و مردم، لباس پوشیدن، آراستن مو و... را یاد می دهند. آنها می آموزند حالا که به شهرت رسیده اند، باید مراقب تمام رفتارهایشان باشند. البته با وجود این آموزش ها هم می بینیم کسی مثل «پل گاسکویین» از طبقه بسیار محروم و محله فقیرنشین بالا می آید و به شهرت هم می رسد اما در دام فساد، روابط نامشروع و مصرف بی رویه مشروبات الکلی می افتد و چند وقت پیش او را مست لایعقل در خیابانی کنار جوی آب پیدا کردند! در همین ایران خودمان هم می بینیم فوتبالیست هایی که یا به دلیل نداشتن جنبه شهرت یا آموزش ندیدن که واقعا خلاء آن احساس می شود، دچار معضلاتی مانند اعتیاد شده اند.
گاهی هم از دست دادن ناگهانی شهرت، باعث بروز مشکلات می شود. به همین دلیل باز هم به لزوم آموزش تاکید می کنم. مخصوصا فوتبالیست ها باید آموزش ببینند که وقتی سنشان بالا رود، دیگر نمی توانند فوتبالیستی مطرح و در اوج شهرت باشند. پس باید آمادگی لازم را برای چنین لحظه ای به دست آورند و بتوانند این فقدان را بپذیرند تا دچار افسردگی و مشکلات دیگر نشوند.
یکی از خصوصیاتی که در انسان وجود دارد و تحت تاثیر آموزش اطرافیان است، شیوه برخورد با شکست و فقدان است. از دست دادن شهرت هم فقدانی است که باید بتوان با آن کنار آمد و مکانیسم های لازم را برای این پذیرفتن موقعیت جدید داشت. این مکانیسم ها می تواند حمایت اطرافیان، خصوصیات شخصیتی فرد، خوشنامی او، درآمد، پس انداز و... باشد. آموزش این نکته ها کار پیشکسوت ها و مربی هاست و اگر انجام نشود، بی شک فرد با از دست دادن شهرت نمی تواند کنار بیاید و دچار اختلال انطباقی، اضطراب، افسردگی و پرخاشگری خواهد شد. حتی ممکن است به موادمخدر آلوده شود. کمااینکه خیلی از هنرپیشه ها یا فوتبالیست ها را دیده ایم که وقتی سنشان بالا رفته، در دام موادمخدر و مصرف مشروبات الکلی افتاده اند و افسرده شده اند. البته برخی از آنها توانسته اند خود را از این منجلاب بیرون بکشند. برخی هم برای جلب توجه دوباره به این کارها دست می زنند و به اینکه چقدر اعمال و رفتارشان طبق عرف و فرهنگ جامعه است، توجهی نمی کنند. البته این مکانیسم دفاعی کاملا نابالغی است که فرد بخواهد با این رفتارها توجه و ترحم دیگران را دوباره جلب و نقش قربانی را بازی کند تا دوباره به طرف او جلب شوند. به نظر می رسد برخی طلاق های پرسروصدا هم به این دلیل انجام می شوند که هنرپیشه یا فوتبالیست دوباره در معرض توجه و صدر اخبار قرار گیرد.
برخی از مشاهیر هم سعی می کنند بعد از از دست دادن شهرت، بالا رفتن سن یا کنار گذاشته شدن، به جای جلب توجه با کارهای غیرقانونی و منفی، توجه ها را با انجام کارهای خیریه به دست بیاورند. مثلا پل نیومن وقتی دیگر سنی از او گذشت و دیگر جذابیت سابق را نداشت، به کارهای خیر روی آورد. هنرپیشه هایی مثل مدونا هم کارهای خیریه انجام می دهند ولی نظرسنجی ای که انجام شد، نشان داد بیشتر مردم فکر می کنند او بیشتر برای به دست آوردن توجه این کار را انجام می دهد بنابراین مردم در مورد نیت افراد مشهور از پرداختن به کارهای خیریه هم قضاوت می کنند و ممکن است تظاهر بیش از حد باعث خراب شدن وجهه فرد در نظر دیگران هم بشود.
همه ما دنبال شهرت هستیم و دوست داریم مطرح باشیم. این چیزی نیست که بد باشد و شاید آثار مثبتی هم داشته باشد و مثلا باعث شود فرد از شهرتش برای انجام کارهای خیر استفاده کند. چنین شخصی هم از نظر روانی و نیاز به دیده شدن ارضا می شود و هم وجودش برای دیگران مفید است، اما اینکه یک نفر بعد از رسیدن به شهرت چقدر می تواند حضور موثری در جامعه داشته باشد، زندگی اش به هم نریزد و جنبه اش را داشته باشد یا نه، مساله ای است که نمی توان در خوب یا بد بودن شهرت نادیده گرفت. کسانی که جنبه شهرت ندارند، نمی توانند با تغییرات زندگی شان پس از مشهور شدن کنار بیایند و در این صورت شهرت برای آنها مخرب است. بجز برخی شخصیت?های اخلاقی و وارسته، هیچ کس نمی تواند ادعا کند از شهرت خوشش نمی آید و اگر کسی چنین ادعایی داشته باشد، یا از عواقب آن می ترسد یا به قول معروف کلاس می گذارد یا ادای شکسته نفسی و عارف مسلکی درمی آورد. از طرفی نمی توانیم صددرصد قضاوت کنیم که شهرت خوب است یا بد. مهم این است که فرد آمادگی آن را داشته باشد چطور با آن کنار بیاید و این به خصوصیت شخصیتی فرد بستگی دارد که نمی توان خیلی آن را تغییر داد و فقط می توان تعدیلش کرد.
از سوی دیگر، برخی افراد اگر شهرت نداشتند، شاید آدم های بهتری می ماندند. البته گاهی فرد از قبل زمینه بروز برخی خصوصیت منفی را دارد ولی مشهور شدنش به عنوان یک عامل محرک عمل یا زمینه را برای بروز این خصوصیت ها فراهم می کند یعنی شاید اگر فرد شهرت نداشت، امکان اینکه دست به خیلی از کارهای منفی بزند هم نداشت. البته گاهی افراد مشهور به دلیل ترس از به خطر افتادن موقعیت یا مسوولیتی که دارند، خیلی از کارها را انجام نمی دهند در حالی که یک فرد معمولی به دلیل اینکه موقعیتی برای از دست دادن ندارد، به راحتی دست به اقدام هایی می زند.
پس شهرت یک عامل کلیدی است و می تواند باعث شود خیلی از خصوصیاتی که در فرد وجود داشته، بروز نکند یا با شدت بیشتری بروز کند! این در مورد خصوصیات مثبت فرد هم صدق می کند نه فقط منفی. مثلا فردی ایده های مثبتی دارد ولی قدرت اجرای آنها را ندارد و مشهور شدن باعث می شود بتواند کارهای خیری که آرزوی انجامشان را داشته، انجام دهد.
در کشورهای دیگر، افراد معروف در کارهای خیریه شرکت می کنند؛ حتی اگر هدفشان تظاهر باشد ولی در کشور ما متاسفانه علنی کردن کارهای خیر را چندان درست نمی دانیم و معتقدیم برای اینکه ریا نشود، باید کارهای خیر را مخفیانه انجام داد. در حالی که وقتی کسی قدرت و توانایی دارد، باید سعی کند آن را برای این کارها صرف کند. در ایران، مهدی مهدوی کیا اولین کسی بود که به زبان آورد کار خیر باید باصدا و علنا انجام شود و این ریا نیست. او معتقد بود ما باید بگوییم فلان کار خیر را انجام می دهیم و باید از شهرتمان استفاده کنیم تا چنین کارهایی رواج یابد. بعد از اینکه او چنین حرف هایی زد، کسانی مثل علی کریمی و دیگران این کار را انجام دادند و این اقدام تبلیغاتی در جهت مثبت در کشور ما هم بیشتر انجام می شود.
برای کنار آمدن با شهرت، رفتارهای اجتماعی و کنار آمدن با دیگران از هواداران گرفته تا خبرنگاران و چگونگی لباس پوشیدن و آراستن فرد و مهارت های دیگر، آموزش هایی لازم است چون فرد مشهور در معرض دید دیگران و روی آنها تاثیرگذار است. وقتی شهرت می آید، پول هم می آید و قدرتی می دهد که می توان با آن پول هم به دست آورد. کنفسیوس، فیلسوف چینی، می گوید: «هرکسی که بخواهد نابود شود، بهتر است شهرت، زیبایی و ثروت را با هم داشته باشد» او این ۳ ویژگی را برای نابود شدن فرد کافی می دانست ولی به عقیده من اگر کسی آموزش لازم را چه در خانواده و چه در جامعه دیده باشد، کمتر دچار مشکل می شود. شهرت بیشتر از پول نیاز درونی انسان هاست کمااینکه می بینیم افراد ثروتمندی را که با وارد شدن به زمینه هایی مثل فوتبال و... سعی می کنند دیده شوند و به قدرت دست یابند. در دنیا، افرادی هستند که در مقابل پول مقاومت کنند ولی کسانی که در مقابل وسوسه قدرت که در ادامه شهرت می آید بتوانند مقاومت کنند، خیلی خیلی اندک هستند.