کد خبر: ۳۱۶۸
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۵ - ۰۹ تير ۱۳۹۵
در حال حاضر حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد جمعیت کشور ما و سالمندان در خوشبینانه‌ترین حالت، تحت پوشش انواع بیمه های اجتماعی هستند که باید تلاش کنیم این سهم افزایش پیدا کند.

صبحانه پرس--سرویس اجتماعیدر صورتی که بین سالمندی و ناتوانی تفکیک قائل شویم، افزایش سالمندان برای کشورها تهدید تلقی نمی شود. فارغ از بیماری‌های ژنتیکی و حوادث غیرمترقبه در مورد اکثر بیماری هایی که سالمندان به آن دچار می شوند سبک زندگی آن ها و روشی که در جوانی انتخاب می کنند تاثیر زیادی در درصد ابتلای آنها به بیماری در پیری دارد.

با شهلا کاظمی پور، جمعیت شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران در مورد معضل سالمندی در کشور به گفت و گو نشسته ایم. این جمعیت شناس بر این باور است که برای آنکه سالمندانی فعال داشته باشیم باید نه به سالمندان آینده بلکه به جوانان امروز فکر کنیم، چرا که اگر جوانان توانمند شوند و وضعیت معیشتی خوبی داشته باشند در سالمندی به مشکلی بر نمی خورند، البته وجود بیمه های همگانی و کارآمد کمک شایانی به حل این مساله خواهد کرد.

تعداد سالمندان کشور چقدر است و وضعیت فعلی تا چه اندازه هشدارآمیز است؟

تعداد سالمندان ایران حدود پنج میلیون نفر است، اما تعداد ملاک نیست بلکه باید تعداد سالمندان را نسبت به جمعیت سنجید. در حال حاضر حدود شش درصد جمعیت ایران ۶۵ سال به بالا و هشت درصد ۶۰ سال به بالا هستند.

در مقایسه با کشورهای دیگر می توان گفت چون در دهه ۶۰ در ایران باروری خیلی زیاد و جمعیت جوان بود، هنوز هم در زمره کشورهای با جمعیت جوان هستیم و در شرایط پنجره جمعیتی به سر می بریم. یعنی درصد سالمندی جمعیت ما از درصد سالمندی بسیاری از کشورهای دنیا به ویژه کشورهای توسعه یافته کمتر است. برای مثال درصد سالمندی در ژاپن ۲۴درصد و در آلمان ۲۲ درصد است، در حالی که در کشورهای مختلف رقم ها خیلی بالاتر از این است. سالمندی در ایران اگر با همین روند کاهش باروری که ما داریم جلو برود تا ۳۰ سال دیگر ممکن است جمعیت سالمند کشور ما مانند ژاپن شود. 

نکته سوم اینکه باید امکانات به سالمندان داده شود. اگر در حال حاضر سالمندان کشور خودمان را با سالمندان بسیاری از کشورهای توسعه یافته مقایسه کنیم متوجه می‌شویم سالمندان ما به شدت کمبود امکانات دارند. در بسیاری از کشورهای دنیا یعنی کشورهای توسعه یافته، سالمندان فقط از نظر سنی سالمند محسوب می شوند در حالی که از نظر سایر امکانات و حمایت های اجتماعی آنها فرقی با سایران ندارند. 

در ایران سالمندی به معنای ناتوانی است و بیماری جزء جدایی ناپذیر زندگی سالمندان محسوب می شود. در کشور ما در حالی که جمعیت سالمندان به شدت کم است اما معضل بازتوانی سالمندان وجود دارد. بسیاری از سالمندان ما بیمار هستند و در دوران جوانی از خودشان مراقبت های لازم را نکرده اند. اکثر این سالمندان بی سواد و کم سواد هستند و امکانات بهداشتی درمانی ما حتی برای این جمعیت محدود هم کافی نیست. 

مساله دیگری که در رابطه با این سالمندان مطرح است اینکه اکثر آنها نیاز مالی شدید دارند. در کشورهای توسعه یافته سالمندان در زمان جوانی اشتغال داشته و تحت پوشش انواع بیمه های اجتماعی بوده‌اند، در حالی که اکثر سالمندان ما نه بیمه هستند و نه منبع درآمد دارند. ۴۰ تا ۵۰ درصد سالمندان ما - یعنی حدودا نیمی از آنها - با مشکلات شدید مالی دست به گریبانند.

آیا وجود سالمندان و افزایش آنها در کشور با توجه به عدم کارایی اقتصادی آنها می تواند به خودی خود تهدیدی برای کشور تلقی شود؟

باید به این نکته توجه داشت که سالمندی الزاما به معنای ناتوانی و بیماری نیست و بسیاری از سالمندان در کشورهای توسعه یافته و در سنین بالا بدون بیماری و عارضه ای که ناتوانی آنها را به همراه داشته باشد، به دلیل سبک زندگی مناسب خود زیست می کنند. این افراد شاید کارایی اقتصادی نداشته باشند و نتوانند کارهای یدی انجام دهند اما کارایی آنها به توان فکری‌شان برمی‌گردد. 

در بسیاری از کشورهای توسعه یافته سالمندان در پست های مدیریتی و فکری متناسب با شرایط خود فعالیت می کنند و به هیچ وجه نمی توان در این کشورها گفت بازدهی سالمندان پایین آمده است. بنابراین سالمندی به هیچ وجه معضل نیست. البته طبیعی است که جامعه ای که در آن جمعیت سالمند خیلی زیاد باشد و باروری را نتوانند متناسب با آن تنظیم کنند این به مرور زمان برای کشور در بعد نیروی انسانی مشکل ایجاد کند اما سالمندی برای خود یک انسان می تواند توام با محدودیت و محرومیت نباشد. 

برای این که جامعه ای سالمندان سالم داشته باشد باید روی جمعیت جوان خود کار کند و به آنها آموزش دهد که چگونه بهداشت و تغذیه مناسب داشته باشند و سلامتی را برای خود رقم بزنند. 

این جوانان اگر از ابتدا تحت آموزش بوده و سواد و تخصص آنها زیاد باشد و همچنین بیمه های اجتماعی از آنها حمایت کند، سالمندی برای آنها معضل نخواهد بود و این افراد می توانند با سرمایه و اندوخته خود در مشاغل مختلف فعالیت داشته باشند. 

در مشاغلی مانند شوراها و انجمن های خیریه استفاده از دانش و تجربه این سالمندان برای کشور ضروری است. این مهم زمانی محقق می شود که سالمندی توام با توانایی محقق شود و سالمندی و گذر ایام نباید باعث ناتوانی و زمینگیر شدن افراد شود. 

این مساله یک بحران نیست چرا که هر کشوری که در حال توسعه است و باروری در آن کاهش داشته، جمعیتش به سمت سالخوردگی پیش رفته است؛ از طرف دیگر سالخوردگی مساوی با نیازمندی و فقر نیست و افرادی هستند که در سن سالخوردگی کار، ورزش و فعالیت‌های مورد علاقه خود را انجام می‌دهند، بنابراین این موضوع یک بحران نیست هرچند نیاز است که به نحو صحیح مدیریت شود. 

امید زندگی در زنان بیش از مردان است و معمولا زنان در هنگام ازدواج به‌طور متوسط پنج تا هفت سال کوچک‌تر از همسر خود هستند در مجموع زنان سالخورده حدود ۱۰ سال بیش از مردان سالخورده زندگی می‌کنند؛ به همین دلیل شاهد «زنانه شدن سالمندی» در کشور هستیم.

با توجه به اینکه ما در حال حاضر برای همین تعداد محدود سالمند هم نتوانسته‌ایم آن‌طور که باید و شاید برنامه‌ریزی کنیم، تا چند سال آینده با عبور جمعیت در مرحله انفجار دهه ۶۰ از جوانی و قرار گرفتن آنها در میانسالی این معضل چقدر جدی می‌شود؟

تا ۳۰ سال آینده جمعیت کشور که از مرحله انفجار جمعیتی عبور کرده و وارد مرحله سالمندی می شود در صورت عدم برنامه ریزی مشکلات زیادی را برای کشور ایجاد می کند. اگر ما همین الان که در مرحله پنجره جمعیتی هستیم روی بهداشت و آموزش این افراد کار نکنیم در آینده با معضل سالمندی مواجه خواهیم شد. در کنار همه اینها بیمه های اجتماعی در جلوگیری از هرچه فقیرتر شدن افراد نقش زیادی دارند و باید از دوران جوانی این حمایت ها گسترده شود. 

در حال حاضر حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد جمعیت کشور ما و سالمندان در خوشبینانه‌ترین حالت، تحت پوشش انواع بیمه های اجتماعی هستند که باید تلاش کنیم این سهم افزایش پیدا کند. 

سالمندی جمعیت یک واقعیت غیرقابل اجتناب برای جمعیت آینده کشور ما خواهد بود و اگر می‌خواهیم به فکر حمایت از سالمندان کشور باشیم باید این تعداد جوانی که در حال حاضر بین سنین ۲۰ تا ۳۰ سال در کشور بوده و در سنین پنجره جمعیتی قرار دارند، حمایت کنیم.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: