سردار غیبپرور، رییس سازمان بسیج گفته بود: «از هر مسجد دو یا سه بسیجی به کمک اولیا و کادر آموزشی مدارس میروند» و وزیر توییت گذاشت و چنین واکنش نشان داد: «لطفا مردم را بیجهت و به هر بهانهای نگران نکنید! اجرای هر برنامهای توسط هر نهادی در مدرسه باید با اجازه و هماهنگی آموزش و پرورش باشد.»
شاید در ابتدا تصور شود که رییس بسیج تنها یک ایده را مطرح کرده اما جزییات مورد اشاره نشان میدهد فراتر از یک ایده بوده و موضع وزیر و واکنش او را میطلبیده است.
به گفته آقای غیبپرور این طرح تربیتی و هفت ساله «شهید بهنام محمدی» نام دارد و جزییات آن از این قرار است یا قرار بوده باشد: «طرح تربیتی از سال تحصیلی آینده با پوشش یک میلیون دانشآموز آغاز به کار میکند.
در این طرح از هر مسجد دو یا سه بسیجی به کمک اولیا و کادر آموزشی مدارس میروند تا آنان را در کارهای تربیتی یاری رسانند. جامعه دانشآموزی مورد هدف دشمن است که با شعار نمیتوان جلوی دشمن را سد کرد بلکه باید با راهکارهای عملی و برنامهریزیهای دقیق مقابل آنان ایستاد.»
به نظر میرسد این طرح متأثر از تحرکات یا تحریکات اخیر است که دانشآموزانی هم در اعتراضات شرکت کردند و بعضا ظاهرا بازداشت هم شدند و راهکار عملی که به ذهن سردار غیبپرور رسیده، همین طرح است اما وزیر بر این عقیده است که مردم را نگران میکند و اجرای هر برنامهای توسط هر نهادی «باید» با «اجازه» و «هماهنگی» آموزش و پرورش باشد.
هر چند جان کلام را آقای سیدمحمد بطحایی (وزیر آموزش و پرورش) بیان کرده اما چند نکته را میتوان به این بهانه یادآور شد:
۱- در آمارهای سازمان بسیج بخش قابل توجهی از اعضای فعال «دانشآموز» معرفی میشوند.
اگر دانشآموزان عضو هستند، چه نیاز به این دو، سه نفر وجود دارد؟ وقتی از بیرون تزریق میکنند که در درون نباشد. وقتی هم محصل بسیجی داریم، هم معلم بسیجی و هم مدیر بسیجی، چه نیاز از بیرون آوردن؟
۲- این دو، سه نفر قرار است به کی کمک کنند؟ به مدیر مدرسه و زیر نظر او یا به فرآیند تعلیم و تربیت؟ اگر به مدیر مدرسه مگر مدیران از مجراهای حکومتی نمیگذرند و برخی از آنها برآمده نهادها نیستند و مگر نباید خودشان بخواهند؟ اگر به فرآیند تعلیم و تربیت، کجا آموزش دیدهاند و صلاحیت آنان را برای انجام این کار خطیر چه کسی تأیید میکند؟ یا باید زیر نظر مدیر باشند که مدیر چنین چیزی نمیخواهد یا به موازات او که با بدیهیترین اصول مدیریت سازگار نیست.
۳- نام وزارتخانه «آموزش و پرورش» است.
پرورش، برساخته زیبای پارسی به جای «تربیت» است اما به نظر میرسد در نگاه ایدئولوژیک، تربیت مفهومی دیگر دارد که آموزش و پرورش کنونی برآورده و تأمین نمیکند. اختلاف نظر بر سر «فرهنگ» هم هست. فرهنگ، در نگاه برخی همان «ایدئولوژی» است و کاری که آموزش و پرورش انجام میدهد، یا باید انجام دهد، آموزش و پرورش و فرهنگآموزی است اما طرحهایی از این دست نشان میدهد، انتظاری متفاوت دارند و آن آموزشهای ایدئولوژیک است.
۴- در سالهای جنگ گروهی از فرهنگیان به دیدار امام خمینی رفتند و پلاکارد یا پارچه نوشتهای با خود همراه داشتند که در آن آمده بود: «اگر امام فرمان دهد، قلمها را مسلسل میکنیم.»
امام خمینی اما در همان آغاز سخنرانی گفتند: «انقلاب ما برای این بود که مسلسلها قلم شود نه این که قلمها مسلسل شود.» این جمله در فضای جنگی از درخشانترین سخنان رهبری فقید انقلاب بود و اجازه نداد فضا میلیتاریزه شود و به بهانه جنگ، فرهنگ به حاشیه رانده شود.
اکنون میتوان از رییس محترم یک سازمان نظامی یا شبهنظامی پرسید اگر تفکر نظامی قرار است به محیط فرهنگی وارد شود با سخن امام سازگار است یا نه و اگر منظور تربیت است این کار برای خود متخصصانی دارد و کافی است به دانشکده علوم تربیتی سری بزنند یا کتابهای آموزشی را تورق کنند. قرار است پرورش دهیم و استعدادها را شکوفا کنیم یا قرار است از آدمها کپی بگیریم و همه مثل هم فکر کنند و مثل هم حرف بزنند و از یک مرکز هدایت شوند.
۵- مسجد یک پایگاه فرهنگی است و اگر هنری دارند، باید کاری کنند که دانشآموز به مسجد برود. اگر قرار است در روح و دل بچهها نفوذ کنند، بسمالله. هم مساجد حاضرند و هم صداوسیما و سازمان تبلیغات اسلامی و همین سازمان طرح دهنده حاضر است و اگر قرار است به ضرب و زور نمره و تهدید باشد چرا اسم تربیت بر روی آن گذاشتهاند؟ ۶- همین حالا هم مهمترین انتقاد به مدارس نگاه پادگانی است.
اصرار بر یونیفورمپوشی و از جلو نظام و بچه ۷ ساله را ساعت ۷ صبح با چشم خوابآلود به مدرسه کشاندن جلوههایی از محیط سربازی است. مدرسههای فعلی با روحیه پادگانی و نگاه کارخانهای سازمان یافتند. نگاه کارخانهای یا صنعتی مبتنی بر سه اصل است: اولی نظم در ورود یا خروج تا بچهها یاد بگیرند وقتی کارگر یا مهندس شدند، این گونه باشند.
دوم انجام کار تکراری مثل مشق و صد بار از روی یک جمله تا یاد بگیرند در کارخانه یک کار را مدام تکرار کنند. مثلا هر روز صد پیچ را محکم کند. کار سوم اطاعت است.
بچه باید یاد بگیرد مطیع باشد مثل کارگر. در آموزش و پرورش مدرن اما اصل بر آموزش مهارت و افزایش اعتماد به نفس است و کشف استعداد و البته توانمندسازی. اعزام این عزیزان کدام یک را تحقق میبخشد؟ مهارتآموزی را یا افزایش اعتماد به نفس را یا کشف استعداد شان را؟ اگر واقعا چنین تواناییهایی دارند چرا مدیر و مربی نشوند و از طریق مسجد و در قالب طرح به مدرسه بیایند؟
۷- بچههای امروزی که سالهای انقلاب و جنگ را درک نکردهاند، بسیج را در تعابیری چون «بسیج مدرسه عشق است» و نامهایی چون باکری و همت مجسم میکنند.
با حضور دو، سه بسیجی در مدرسه اما محصلان بر اساس رفتار و گفتار این دو، سه نفر کل بسیج را ارزیابی و قضاوت میکنند. کدام بهتر است؟ با نام و تصویر اسطورههایی چون همت و باکری یا جوانانی که به هر حال جوان هستند و مهمترین عنصر پرورشیافته در آنان وفاداری است.
۸- صراحت وزیر ستودنی است. چون وزارت آموزش و پرورش خیلی هم آش دهان سوزی نیست. ۹۰ درصد بودجه آن صرف حقوق و مزایا میشود و وزیر است و ۱۰ درصد باقی مانده و کوهی از توقعات و چنان نیست که وزیر برای ماندن سر و دست بشکند. درست است که سمت و پست زیاد دارد اما مسؤولیت آن هم بسیار سنگین است و نمیتواند هم به رییسجمهور پاسخ دهد هم به مجلس هم به شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به رسانهها و هم به سازمان بسیج مستضعفین.
۹- جان کلام همین است. اجرای هر برنامهای توسط هر نهادی باید با اجازه و هماهنگی آموزش و پرورش باشد. چون مردم بچههای خود را به آموزش و پرورش سپردهاند نه آن نهاد. مدیر باید مدیر باشد و اراده او جاری شود. اراده او البته در چارچوب برنامههای مصوب و نه فردی باید به اجرا درآید.
۱۰- دست آخر این که همین حالا هم مفاهیم ایدئولوژیک در کتابهای درسی آموزش داده میشود و در واقع القا میشود. در درس تاریخ با تاریخ دین آشنا میشود. در درس فارسی اشعار ایدئولوژیک و سیمای ناصح سعدی و نه عاشقانه او. آموزش قرآن البته انصافا با رعایت سن و سال و جذاب ارایه میشود و در کنار آن پیامهای آسمانی هم هست.
نوبت به تاریخ مشروطه که میرسد بچه باید یاد گیرد که شیخ فضلالله نوری که به دست مشروطهخواهان اعدام شد هم در زمره رهبران مشروطه بوده است. پس اگر قرار بر القای سیاسی و ایدئولوژیک باشد کتابهای درسی این کار را انجام میدهند و بچهها هم ناگزیرند از بر کنند. اگر این کار از عهده کتابهای درسی با زور نمره برنیامده، از دست چند جوان خارج از آموزش و پرورش چگونه برآید؟