در دنیای امروز هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که خوزستان و لرستان و چهارمحال بختیاری با اراضی حاصلخیزی و منابع آبی که دارند، اراضیشان به صورت دیم کشت شود و ایران مرکزی با اراضی ماسهای و تبخیر ۳۰۰۰ میلیمتر در سال، با انتقال آب از استانهای خوزستان و لرستان و چهارمحال بختیاری در اراضی ماسهای کشت پنبه و طالبی و هندوانه و غیره داشته باشند.
امروزه آبشناسان و حتی سیاستمداران کشورهاي مختلف جهان یقین دارند که نحوه استفاده از منابع آب دنیا و چگونگی مصرف بهینه و مشترك از منابع آب شیرین موجود در جهان که هم محدود و آسیب¬پذیر و هم عامل اصلی زندگی، توسعه و محیط است، می¬تواند تعیین کننده وضعیت جنگ یا صلح در عصر حاضر باشد.
به طوری که شرکت کنندگان در دومین کنفراس آب در مارس 1994 در کشور هلند تقسیم آب در دنیا را «تقسیم حیات» خواندهاند. به همین دلیل است که ابراز میشود تا سال 2015 ، نقش آب براي جامعه بشري بدل به همان نقشی خواهد شد که امروزه نفت در حیات آدمیان ایفا میکند؛ یعنی عنصري کمیاب، گرانبها و در معرض خطر به اتمام رسیدن، اما با این تفاوت مهم که به اتمام رسیدن منابع آب به مفهوم پاره شدن رشته حیات انسان در روي کره زمین است.
این بحران، علیرغم فراگیر بودن آن، شاید در هیچ جاي دیگري به اندازه خاورمیانه ابعاد سیاسی- امنیتی نیافته است.
کمبود طبیعی، توزیع نامتوازن، اشتراکی و بی جایگزین بودن منابع آب در کنار مسائلی نظیر افزایش بی¬رویه جمعیت و مصارف آبی در کشورهاي خاورمیانه، اقتصاد متکی بر کشاورزي، سوء مدیریت کلی و جمعی و تخاصمات ارضی، مرزي، قومی و ایدئولوژیکی این کشورها و فقدان قوانین بین المللی حاکم بر آبهاي مشترك از جمله عوامل تشدید کننده این بحران هستند که آن را به یک منبع عمده تولید خشونت تبدیل می¬کند. بسیاري بر این باورند، جنگهاي آینده جهان ممکن است بر سر منابع آب صورت گیرد.
با این وجود، چنین به نظر میرسد که در جهان اراده محکم سیاسی جهت حل مشکل کم آبی وجود ندارد و برخلاف سخنان پرطمطراق جامعه بین المللی به اندازه کافی به این مسئله توجه نمی شود.
در این میان آنچه حائز اهمیت به نظر میرسد، توجه به این مسئله است که همه به آب شیرین و پاکیزه نیاز دارند. اما کمبود آن در کشورهاي جهان سوم به معناي در خطر بودن جان انسان¬هاست و در این میان خاورمیانه یکی از مناطق بحرانی جهان محسوب می¬شود.
گلدمن سَکس، آب را "نفتِ قرن آینده" نامیده است. مناقشه بر سر آب معمولاً به صورت کوچک و محلی آغاز میشود، مثلِ اعتراضاتی که در 2014 در سائوپائولو به کمبود آب صورت گرفت. اما با کمتر شدن مایۀ حیات، اعتراضات مدنی کوچک میتواند به سرعت گسترش یابد.
به عنوان مثال خیلیها دلیل شورشی که علیه بشار اسد در سوریه شکل گرفت را به درستی نمیدانند. اعتراضات زمانی آغاز شد که تعدادی جوان در شهر درعا در جنوب سوریه در حال شعارنویسی با اسپری علیه نحوۀ تقسیم آب توسط فرماندار، دستگیر شدند و رفته رفته این اعتراضات وارد مباحث سیاسی شد و هر روز ابعاد جدیدتری به خود گرفت تا جایی که الان کمتر جایی را در سوریه می¬توان پیدا کرد که نابود نشده باشد.
نمونه دیگر اینکه، مناقشۀ مرزی هند و پاکستان در کشمیر، تا حدود زیادی به کنترل سرچشمههای رود ایندوس بازمیگردد. اقتصاد کشاورزی پاکستان در پایین دست این رود تا حدود زیادی به این سرچشمهها متکی است و بدون شک اگر این مناقشات مدیریت نشوند، جنگ بر سر آب بین این دو کشور به وقوع خواهد پیوست.
نمونه بارز دیگر از مناقشات بینالمللی بر سر کمبود آب، مناقشۀ رژیم صهیونیستی و فلسطین است که میتوان آن را پدربزرگ مناقشات آبی دانست. اسراییل که کشوری است که بر اساس رویای بن گوریون یعنی "شکوفا کردن بیابان" تاسیس شده است، نیم قرن پیش مسیر رود اردن را به وسیلۀ کانالی به نام "آبراه ملی" به سمت شرق و جنوب منحرف کرد تا آن را به صحرای نگب برساند.
پیامد مستقیم این کار، کم شدن یک سوم از مساحت بحر المیت بود، و رود اردن که از زمان باستان محور آبادانی بود، حالا به یک جوی گِل آلود بدل شده است. دلیل اینکه اسراییل همچنان تسلط خود بر بلندی-های جولان را که در سال 1967 اشغال کرده حفظ کرده، این است که سرچشمۀ رود اردن آنجاست.
از طرف دیگر حوزه¬های آبخیز بینالمللی زیادی وجود دارد که بر سر رودخانه¬های بین¬المللی این حوضهها مناقشات بین المللی نیز چشمگیر بوده و دیری نخواهد پایید که بحران آب فراگیر شود و جنگ بر سر آب شروع شود. به عنوان مثال رودخانه¬ی هیرمند (افغانستان و ایران)، رودخانه¬ی هریرود- مرغاب (افغانستان، ایران، ترکمنستان)، رود نیل (مصر، اتیوپی، سودان)، دجله و فرات (عراق، سوریه، ترکیه)، رود اردن، لیتانی، یارموک (اسرائیل، لبنان، اردن، سوریه)، سند، سوئلی (هند، پاکستان)، گنگ (بنگلادش، هند)، مکونگ (کامبوج، لائوس، تایلند، ویتنام)، پارانا (آرژانتین، برزیل)، لوکا (شیلی، بولیوی)، ریوگرانده، کلرادو (ایالات متحده، مکزیک)، دریاچه¬های بزرگ (ایالات متحده، کانادا)، راین (فرانسه، هلند، سوئیس، آلمان غربی)، زاموس (مجارستان، رومانی) و الب (چک اسلواکی، آلمان شرقی، آلمان غربی) را می توان مثال زد.
بنابراین با توجه به نمونه¬های مهمی که در مورد مناقشات بین¬المللی بر سر آب ارائه شد، مناقشات بر سر آب و اهمیت مدیریت درست منابع آب بسیار مشهود ونمایان است.
اما با وضعیت بحرانی که کشور ایران در زمینه منابع آب دارد، این سئوال به ذهن می رسد که آیا جنگ بر سر آب در مقیاس بین حوضهای قبل از شروع جنگی جهانی بر سر منابع آب، در کشور شروع شده است یا خیر؟
از طرفی مناقشات بین¬المللی بر سر منابع آب سال¬های زیادی است که در کشورهای مختلف شروع شده است که از جمله آن می توان بحث حقابه دریاچه هامون و عدم ورود این حقابه از کشور افغانستان به ایران را ذکر کرد که بی توجهی به مشکلات تالاب هامون و طوفان های شن و ماسه منجر به مهاجرت بیش از 130 هزار نفر از جمعیت منطقه، خالی شدن روستاها ازسکنه، مدفون شدن برخی روستاها در زیر شن های روان و بیماری¬های ریوی و تنفسی مردم این استان شده است.
آنچه میتوان گفت این است که با توجه به شرایط داخلی و بین¬المللی در رابطه با منابع آب بحران آب بسیار مشهود است و میتوان گفت که امروز میدان واقعی جنگ در حوزه آب است؛ به طوری که جنگ پراکنده آب در ایران هم اکنون به گونهای خزنده و آرام شروع شده و دیری نخواهد پایید که خود را به صورت مشهود نشان خواهد داد. به طوری که در ایران جنگ بین استان¬ها و شهرها بر سر آب در بین استانهای مرکزی (به عنوان مناطق نیازمند آب) و استانهای خوزستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری (به عنوان استانهایی که آب را از آنها میخواهند به ایران مرکزی انتقال دهند) علنی شده و در سال¬های آینده شدیدتر خواهد شد و بحران آب ایران را خواهد بلعید.
اما چه باید کرد؟
بدون شک راهکار حل این بحران آب، استفاده از نظرات متخصصان امر و جلوگیری از ارائه نظرات غیر متخصصانه ( پایگاه خبری تحلیلی " اصفهان ما"؛ " طغیان دز، خروش کارون و دم خروسی که ادعای بی آبی را بر ملا کرد!!!") و بعضاً قلدرمأبانه برخی مسئولین امر ( استاندار یزد؛"آب کارون رو میبریم، به هیچ کس هیچ ربطی ندارد!" ) می¬باشد.
در دنیای امروز هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که خوزستان و لرستان و چهارمحال بختیاری با اراضی حاصلخیزی و منابع آبی که دارند اراضی¬شان به صورت دیم کشت شود و ایران مرکزی با اراضی ماسه¬ای و تبخیر 3000 میلی¬متر در سال، با انتقال آب از استان های خوزستان و لرستان و چهارمحال بختیاری در اراضی ماسه ای کشت پنبه و طالبی و هندوانه و ... داشته باشند.
قطعاً اگر مسئولین کشور عزیزمان مدیریت درستی اعمال کنند، بایستی هیچ گونه اجازهای مبنی بر کشاورزی و فعالیت کارخانههای آب بر در ایران مرکزی داده نشود و با متخلفین برخورد جدی صورت پذیرد و از طرف دیگر زیرساختهای لازم را در استانهای خوزستان و لرستان و چهارمحال بختیاری به درستی فراهم کنند تا از منابع آب و خاک به نحو احسنت استفاده شود که بدون شک اگر چنین شود، نه تنها در تمام محصولات خودکفا خواهیم شد، بلکه زمینه اشتغال بسیاری از جوانان فراهم خواهد شد و از طرفی انتقال آب بین حوضهای نیز صورت نگرفته است که در نتیجه نظم اکوهیدرولوژیکی هم منطقه مبدا و هم مقصد به هم نمی ریزد.
بنابراین به مسئولین عزیز توصیه می کنم به دنبال اعمال مدیریت درست منابع آب خود ایران مرکزی باشید، زیرا راهکار نهایی حل مشکل منابع آب ایران مرکزی نه در انتقال آب بین حوضه ای، بلکه در اصلاح مدیریت غلط بر منابع آب ایران مرکزی است.
چرا که اگر قرار بر این است که حقابه آبخوان¬های پایین دست کارون و کرخه و دز رعایت نشود، دیری نخواهد پایید که سطح آب¬های زیرزمینی در خوزستان و لرستان و چهارمحال بختیاری پایین خواهد رفت و موجب خشک شدن چشمه¬ها و رودخانه¬ها و از بین رفتن اراضی کشاورزی و باغات این استان¬ها خواهد شد و خشکسالی اجتماعی و اقتصادی و در نهایت جنگ بر سر آب، کشور عزیزمان ایران را دچار بحران داخلی بسیار شدیدی خواهد کرد. بنابراین توصیه میکنم با تشکیل تیمهای تخصصی مقابله با بحران آب، باز هم تأکید میکنم با تشکیل تیمهای تخصصی و نه سیاسی و غیر متخصص، راهکاری مناسب بر پایه نقشه آمایش سرزمینی همان استان¬ها و همچنین با در نظر گرفتن آب مجازی پیدا کنند تا ان شاالله مشکل آب آن استان¬های عزیزمان حل شود و خدایی نکرده ایرانی که در دنیا مشهور است به عنوان کشوری که در گذشته مدیریت منابع آب عالی داشته است، دچار جنگ داخلی بر سر منابع آب نشود که اگر اینگونه شود، بدون شک همه و همه ضرر خواهیم کرد.
محمد میرزاوند