صبحانه پرس_ اما این تنها تفسیری نیست که از بیانیه بسیار مهم او صورت گرفته است. این وسط اشخاص زیادی هم هستند که این بیانیه به صورت مشخص معنای عدم حضور در انتخابات ندارد. چه اینکه همزمان برخی هم با عنوان «سرباز جمهور» از این نامه یاد کرده اند. به یک معنا برخی بر این باورند که ممکن است حاج قاسم بخواهد با حضور در انتخابات، سربازی برای انقلاب را از سنگر دیگری ادامه دهد.
اما به واقع معنای این بیانیه چیست و اصلا ماجرای نامزدی حاج قاسم سلیمانی از کجا کلید خورده است؟ آیا این مسئله صرفا یک موضوع داخلی است یا اینکه در دنیای دیپلماسی هم تاثیراتی دارد؟
داستان یک نامزدی
دوم اردیبهشت ماه امسال آن طور که در رسانه ها آمده بود، حجت الاسلام مهدی طالب در حاشیه حضور در جشن میلاد امام علی (ع) در مهدیه رشت گفته بود: «بهترین گزینه برای ریاست جمهوری 96 سردار سلیمانی است.» البته چند روز بعد او سخنان نقل شده از خودش را رد کرد و گفت: «بنده در هیچ سخنرانی رسمی و غیررسمی چنین مطلبی نگفته ام و سایت بهار اهداف حزبی خود را مهمتر از مصالح انقلاب می داند و هر مطلبی را نقل می کند، اگرچه حرام باشد.»
طالب در عین حال این را هم گفته بود: «اگرچه این مطلب از شایستگی سردار سلیمانی نمی کاهد بلکه او از همه آنها که برای این مقام کاندیدا می شوند ارفع است.» او البته تنها کسی نبود که احتمال نامزدی حاج قاسم سلیمانی را مطرح کرده باشد. چه اینکه صادق زیباکلام، فعال اصلاح طلب، در بیشتر اظهارنظرهای خود درباره انتخابات سال آینده پای قاسم سلیمانی را وسط می کشید.
وی در یکی از اولین تحلیل های خود درباره حضور سلیمانی در انتخابات گفته بود: «چنین است که موضع گیری های آقای قالیباف علیه آقای روحانی، در حقیقت نوعی سرمایه گذاری برای انتخابات سال 96 است اما وقتی که محسن رضایی از هاشمی و روحانی انتقاد کرد، به او شفاف گفتم و حالا هم باید به آقای قالیباف بگویم که دارند وقت شان را تلف می کنند، چرا که نامزد اصولگرایان نه آقای رضایی خواهد بود و نه آقای قالیباف. اگر اصولگرایان جدا بخواهند در انتخابات سال 96 به قدرت برسند، نامزد نهایی آنها یا احمدی نژاد خواهد بود یا جناب سردار قاسم سلیمانی.»
زیباکلام در مصاحبه ای دیگر بر ایده خود پافشاری کرد: «اگر اصولگرایان واقعا می خواهند به قدرت بازگردند و آقای روحانی را به طور جدی به چالش بکشند؛ هیچ راهی ندارند جز اینکه بروند دنبال دو شخصیت و دو نام: «آقای دکتر محمود احمدی نژاد و سردار قاسم سلیمانی.
این دو چهره می توانند به طور جدی برای آقای روحانی دردسر ایجاد کنند و هر کدام که به میدان بیایند، می توانند آقای روحانی را به چالش بکشند، به خصوص که آقای روحانی در حوزه اقتصاد، نتوانسته خیلی موفق عمل کند. بنابراین اصولگرایان هیچ چاره ای ندارند جز اینکه انتخابات 96 را دو قطبی کنند و فضایی مانند سال 84 را بازسازی کنند؛ یعنی یک آدم کاریزماتیک را به میدان آورند و او را جلوی آقای روحانی قرار دهند... چه بخواهیم و چه نخواهیم با حضور سردار سلیمانی یا احمدی نژاد، انتخابات از حالت نرمال، طبیعی و برنامه محور و ارائه کارنامه و عملکرد از سوی نامزدها و نقد منطقی متقابل خارج می شود و فضا به شدت به سمت قطبیت و مشابه سال 84 برخواهد گشت.
آقای سردار سلیمانی مواضع سیاسی نداشته است. من یک بار در سال های گذشته ندیدم که ایشان از عباراتی چون فتنه، فتنه گر، منافق، مزدور، وابسته، سازشکار، مرعوب، سرسپرده و ... استفاده کند و با گفتمان و زبانی که جریان تندرو اصولگرا به کار می گیرد همراه شود. از این جهت، سردار سلیمانی نقطه مقابل آقای احمدی نژاد است؛ اما در عین حال، این احساس نزد خیلی از ایرانیان وجود دارد که امنیت کشور مدیون و مرهون مبارزات و جانفشانی های سردار قاسم سلیمانی است و این امر، وزن ایشان را بالا می برد. بنابراین ممکن است اصولگرایان بخواهند از اعتبار ایشان و از برندی که آقای قاسم سلیمانی با آن شناخته می شود، استفاده کنند و ایشان را به میدان بیاورند.
البته، من فکر می کنم اگر چنین اتفاقی بیفتد و سردار سلیمانی رییس جمهور شود، دو مسئله از هم اکنون قابل پیش بینی است: اول اینکه، معلوم نیست بحث سیاست خارجی ما در قبال مسائل منطقه ای چه خواهد شد و دوم اینکه، قبل از آن که آقای سلیمانی با آقای روحانی، میانه روها و با اصلاح طلبان دچار چالش شود؛ با آقای احمدی نژاد و تندروها به مشکل بر خواهد خورد. البته همه این موارد مبتنی بر حدس و گمان است؛ چون ما اطلاع زیادی درباره مواضع سیاسی آقای سردار سلیمانی نداریم.»
مرور این جملات نشان می دهد که صادق زیباکلام و دیگرانی که مثل او تحلیل می کنند، باورشان بر این است که در سیاست امروز ایران با توجه به همه فاکتورهای مستقر بر اوضاع، کسانی که بتوانند حسن روحانی را در انتخابات البته بر مبنای ایجاد یک دو قطبی شکست دهند، تعدادشان چندان زیاد نیست. ضمن اینکه حتما حاج قاسم سلیمانی هم چنین توانایی را دارد. شاید به همین دلیل هم هست که حسام الدین آشنا، در پیام توییتری خود به این شکل به احتمال نامزدی احمدی نژاد واکنش نشان داد: «بگذاریم حاج قاسم در قله اسطوره ای دفاع از حریم و حرم بماند؛ نگذاریم او را چون محسن و باقر به کارزار کلید و گازانبر بکشانند.»
در این میانه البته اصلاح طلبان و حامیان دولت از همان ابتدای طرح این مسئله تلاش کرده اند که احتمال وقوع چنین تحولی را غیرممکن تلقی کنند تا فضایی برای طرح به وجود نیاید. به عنوان مثال محمد عطریانفر گفته است: «من هیچ گاه فکر نمی کنم سردار سلیمانی نامزد ریاست جمهوری از ناحیه خود یا اصولگرایان باشد. ایشان شخصیتی است که تمام عمر خود را افتخارآمیز در درون نهاد انقلابی و مقدسی به نام سپاه طی کرده و وجود او در کشور مایه برکات قابل توجهی است و ایشان کار خود را خوب بلد است، چنین کسی که عاقل است به راحتی نمی آید فعالیت های خود را زمین بگذارد و بیاید در کاری که تجربه ای از پیش در آن ندارد. طبیعی است حتی اگر برخی از اصولگرایان علاقمند به مطرح کردن و برگزیدن او باشند، خود او زیر بار چنین کاری نمی رود.»
یا در اظهارنظری دیگر اکبر ترکان، نامزدی سردار سلیمانی را در انتخابات بعید دانسته و گفته است: «حاج قاسم یکی از نمادهای ارزش انقلابی است. ایشان محبوب همه مردم است. ایشان فراتر از این جریانات است و بعید می دانم قصد چنین کاری را داشته باشد.»
اما در شرایطی که اصلاح طلبان و حامیان دولت این اظهارات را بیان کرده اند، محمدرضا باهنر رییس جبهه پیروان خط امام و رهبری در این باره با صراحت گفته است: «سردار قاسم سلیمانی کاندیدای اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نیست.»
او درباره اینکه «آیا اخبار مربوط به کاندیداتوری سردار قاسم سلیمانی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 صحت دارد و آیا ایشان گزینه اصولگرایان است یا خیر؟» اظهار کرد: «سردار سلیمانی در نشست فراکسیون ولایت حضور داشته است اما وی کاندیدای اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نیست.»
وی در ادامه افزوده است: «آقای سلیمانی به وظایف خودش عمل می کند. ضمن اینکه اصولگرایان هیچ فردی را مانند ایشان و دیگر شخصیت های سیاسی یا نظامی سراغ ندارند تا برای انتخابات آماده کنند.»
باهنر با اشاره به اینکه «اصولگرایان هنوز درباره معرفی اشخاص به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری تصمیم جدی نگرفته اند»، تاکید کرد: «تا اطلاع ثانوی اصولگرایان تصمیمی درباره اشخاص حتی سردار سلیمانی اتخاذ نکرده اند اما وی کاندیدای اصولگرایان نیست و همان طور که گفتم آقای سلیمانی وظایف خودش را دارد و به آنها عمل می کند.»
ماجرا از نگاهی دیگر
در این میان یک نکته مهم نیز وجود دارد، نکته ای که در نامه حاج قاسم سلیمانی مستتر است؛ آنجا که او نوشته است: «در پاسخ به اظهارات تفرقه افکنانه اخیر دشمن و مطالبی که حول آن بیان و القا می شود، عرض می کنم جبهه دشمنان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی سخنان خود را همواره با هدف تفرقه و ایجاد تقابل بین صفوف متحد و یکپارچه انقلابی و رشید بیان می کند؛ بنابراین هیچ گاه نباید به آن توجه و اعتنایی کرد. از همه برادران و خواهران عزیزم خواهشمندم با بی اعتنایی به اظهارات فریبکارانه و تفرقه افکنانه دشمنان اجازه ندهند وقت ارزشمند خدمتگزاران این ملت صرف اهداف و مقاصد شوم دشمنان شود.»
مداقه در بخش مهمی از نامه به اکت های خارجی در مورد نامزدی حاج قاسم اشاره دارد. به یک معنا حاج قاسم سلیمانی نشانه هایی دیده است از اجرای یک پروژه از خارج از کشور، باید این ماجرا را تحلیل کرد.
این بار اول نیست که آمریکایی ها احتمال حضور قاسم سلیمانی در انتخابات را مطرح کرده اند. در انتخابات قبل، تلویزیون دولتی «صدای آمریکا» همزمان با داغ شدن بحث های انتخاباتی با دعوت از «علی آلفونه» کارشناس مسائل نظامی و پژوهشگر دانشکده امریکن اینترپرایز واشنگتن، ویژگی های فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، سردار سرلشگر «قاسم سلیمانی» را به بحث گذاشت.
مجری شبکه خطاب به آلفونه گفت: «قاسم سلیمانی و سپاه قدس همیشه در یک هاله رمزآلودی بوده اند. شما سه مطلب در مورد قاسم سلیمانی نوشته اید، منابع تان از کجا بوده؟»
این پژوهشگر مسائل نظامی پاسخ داد: «در تمام دنیا جمع آوری اطلاعات شخصی در مورد روسا و فرماندهانی نیروهای سرویس های مخفی و سری، فوق العاده سخت و دشوار است. اتفاقا در مورد قاسم سلیمانی من متوجه شدم که در مطبوعات جمهوری اسلامی و وب سایت های حامی آقای سلیمانی و همچنین در نشریات سپاه پاسداران و خصوصا سری مطالب جنگ سپاه که تاکنون 14 یا 15 جلد کتاب از این دوره 50 جلدی به چاپ رسیده است، اطلاعات فوق العاده جالبی می شود پیدا کرد. به همین خاطر اعتقاد دارم دلیل سهولت دسترسی به اطلاعات در مورد ایشان این است که برنامه سپاه با آقای قاسمی بسیار فراتر از فرماندهی سپاه قدس است.»
آلفونه در ادامه، احتمال کاندیداتوری سردار سلیمانی در انتخابات آینده را یکی از دلایل سهولت دسترسی به اطلاعات در مورد ایشان ارزیابی کرد و افزود: «آقای سلیمانی در عمل تبدیل شده به مظهر آنچه سردمداران جمهوری اسلامی آن را [عامل] پیروزی ایران بر آمریکا در عراق و افغانستان می دانند. از همین جهت – خصوصا اگر در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، اتمسفر امنیتی کماکان علیه ایران وجود داشته باشد – آقای سلیمانی حتی می تواند کاندیدای ریاست جمهوری باشد.»
کارشناس صدای آمریکا در پاسخ به این سوال که «سلیمانی کیست؟» اظهار داشت: «دولت آمریکا به اشتباه اعتقاد دارد که سلیمانی متولد قم است، در صورتی که همه می دانند ایشان متولد «کلات ملک» از توابع راور کرمان است. ایشان شخصیت شناخته شده ای است و قهرمان بسیاری از کرمانی هاست. پدر ایشان یک کشاورز بود و وضعیت مالی خوبی نداشت.
این مسئله ای است که برای خیلی از هموطنان ام می تواند ملموس باشد. محرومیت، فقر و سعی خانواده های ایرانی برای مبارزه با آن؛ آقای سلیمانی در سن سیزده سالگی در حالی که احتمالا بیشتر از پنج کلاس سواد نداشته، روستای خودش را ترک می کند و همراه با پسرعمویش به کرمان می رود. در ده ایشان خودرو نبوده، ماشین نبوده و تنها یک اتوبوس هفته ای یک بار می آمده که روستایی ها را به شهر ببرد.
اینها در آن سن خرد به کرمان می روند و آقای سلیمانی خودش شروع می کند به بنایی کردن. دقت کنید! بنایی یک مدرسه که به نظر من این هم خودش نمادین و سمبلیک است. نخستین درآمدی هم که آقای سلیمانی از این راه به دست می آورد برای پرداخت قرض های پدرش می دهد. باید در مورد شخصیت هایی مثل آقای سلیمانی انصاف را رعایت کرد و واقعا این اخلاق وارسته ایشان را می رساند که واقعا در آن سن، این مسئولیت را احساس کرده و به خانواده خودش از طریق بنایی در کرمان کمک کرده.»
در ادامه برنامه، ضمن تاکید بر شخصیت کاریزماتیک سردار سلیمانی، فیلمی از ایشان نمایش داده می شود و آلفونه در حاشیه تصاویر پخش شده می گوید: «من شخصا هیچ شکی ندارم که آقای قاسم سلیمانی اشک ها و گریه هایش از روی خلوص نیت است؛ هیچ برای فریب نیست. ایشان اعتقاد به چیزهایی داشته که 8 سال از بهترین سال های عمرش را خرج و هزینه دفاع از ایران در جنگ با عراق کرده است.»
این برنامه به صورت ویژه روی احتمال نامزدی حاج قاسم سلیمانی زوم کرده بود. همچنین یونایتدپرس در همان زمان در گزارشی نوشته بود: «سردار قاسم سلیمانی (فرمانده سپاه قدس) یک کاندیدای احتمالی برای نشستن به جای احمدی نزاد است.»
حالا هم درست مانند انتخابات قبل، آمریکایی ها در این مورد بحث های مهمی را پیش کشیده اند. چه اینکه «دنیس راس»، سیاستمدار کهنه کار آمریکایی که در دوره چندین رییس جمهور، از جمله باراک اوباما، رییس جمهور فعلی آمریکا به عنوان مشاور فعالیت کرده بود، در مصاحبه ای تاکید کرده واشنگتن باید جناح حسن روحانی رییس جمهور فعلی ایران را تقویت و جناح قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تضعیف کند.
او گفته بود: «شما می خواهید چه کسی موفق شود؟ قاسم سلیمانی یا روحانی؟ سپاه و بسیج به سمت رویکرد تقابل جویانه گرایش دارند در حالی که طیف روحانی بیشتر به سمت رویکرد عادی سازی روابط متمایل است. بنابراین پیشنهاد من این است اگر شما می خواهید بر موازنه قدرت بین آنها اثر بگذارید راهش کنار آمدن با کارهایی نیست که قاسم سلیمانی در منطقه انجام می دهد بلکه باید هزینه ها بر ایران به خاطر اقدامات سلیمانی را افزایش داد.»
اما همزمان با این تحولات، یک نشریه آمریکایی دیگر هم احتمال نامزدی حاج قاسم سلیمانی را مطرح کرده است. فوربز به رقبای احتمالی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 پرداخته و مدعی شده است: «یکی از نامزدهای احتمالی، سردار قاسم سلیمانی – فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – است. با اینکه سلیمانی در گذشته از سیاست دوری کرده، قدرت و نفوذی که وی در ماموریت های عراق و سوریه به دست آورده است، موجب شده گمانه زنی هایی درباره زندگی سیاسی آینده وی مطرح شود.»
اما نشریه آمریکایی بلومبرگ به همین بهانه به ماجرای شروع شایعات و زمینه های آن پرداخته و ابتدا در توصیف سردار سلیمانی نوشته: «محبوبیت سلیمانی در میان مردم به شدت افزایش یافته و او به برجسته ترین چهره شیعیان برای مبارزه با دولت اسلامی (داعش) تبدیل شده است.»
نشریه آمریکایی، نوع برداشت برخی سیاسیون ایران از سخنان سردار سلیمانی را دلیل به راه افتاده شایعه کاندیداتوری وی در انتخابات دانسته و نوشته: «در وضعیتی که اصولگرایان ایران و مخالفان تعامل حسن روحانی با غربی ها به دنبال توافق بر سر یک کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو هستند، این ابزار علاقه سلیمانی به مسائل اجتماعی و سیاست خارجی، توجه نظریه پردازان سیاسی را جلب کرد.»
بلومبرگ به این نتیجه رسیده که نوع نگاه مردم ایران به رفتار سیاسیون این کشور، یکی دیگر از علل پا گرفتن این شایعه بوده و نوشته: «نظرسنجی های اخیری که در ایران به عمل آمده نشان می دهد قاسم سلیمانی در زمره مورد اعتمادترین مقامات نظام ایران در میان مردم کشورش است.»
بلومبرگ در ادامه، نوع نگاه ایرانیان به سردارشان را اینگونه توصیف می کند: «حضور قاسم در میادین نبرد معمولا در شبکه های اجتماعی منعکس می شود؛ پاسداران قاسم سلیمانی برای بسیاری از ایرانی ها به ضمانت امنیت ملی در منطقه ای آشفته تبدیل شده است.»
تحلیل محتوای یک نامه
به نظر می رسد باید این ماجرا را از لایه های دیگری تحلیل کرد. اول این که به صورت مشترک بخشی از حامیان میانه روها در ایالات متحده به این نتیجه رسیده اند که قاسم سلیمانی به دلیل محبوبیت است که شانس بسیار بالای برای پیروزی در انتخابات و طبعا شکست حسن روحانی دارد. اتفاقی که حتما خبر خوبی برای آنها نخواهد بود.
قاسم سلیمانی صبورانه از بخش داخلی ماجرا عبور کرده و به سخنان آن گروه دیگر واکنش نشان داده است. به یک معنا اینکه حاج قاسم سلیمانی خود را طرف طیف های داخلی ندانسته و همچنان خودش را یک شخصیت ملی و فراجناحی می داند. در این نامه به خوبی نمایان است، در این میان البته او تلاش کرده تا با شفاف کردن این ماجرا سرنخ یک پروژه سنگین را برای تاثیرگذاری بر فضای داخلی کشور عیان سازد.
او خواسته از ایجاد یک دو قطبی خطرناک تخیلی جلوگیری کند. یک دو قطبی که یک سر آن را رییس جمهور مستقر و سر دیگر آن را جان بر کفانی همچون قاسم سلیمانی که اکنون بزرگترین و مهمترین بازوی انقلاب اسلامی در منطقه هستند، تشکیل خواهد داد. حاج قاسم سلیمانی نشان داده که در ایران همه چیز در سر جای خود قرار دارد و نمی توان با چنین دو قطبی سازی به ایجاد شکاف در کشور پرداخت.
در این میان یک نکته مهم نیز وجود دارد. حتما این مسئله قابل توجه است که حاج قاسم سلیمانی ترجیح داده که در سنگر دفاع از حرم همچنان به مبارزه با تروریست ها پرداخته و امنیت کشور را تامین کند اما مسئله این است که کسی نمی تواند بگوید افرادی مانند حاج قاسم سلیمانی حق ورود به دنیای سیاست را ندارد. حاج قاسم سلیمانی مانند همه ایرانی ها حق ورود در سیاست را دارد و او که پاسدار انقلاب بوده است از بسیاری از افراد دیگر هم دلسوزتر است و هم آگاه تر. راه جاده سیاست برای حاج قاسم دوران ما باز است؛ این سردار بزرگ و فداکار همچنان که خودش گفته است سرباز نظام است و در هر جبهه ای که بتواند خدمت کند حضور خواهد داشت. تا اینجای ماجرا او سنگر خدمت را در همین لباس سبزرنگ خود دانسته است.