در سوزندوزی روی سطح پارچههای ساده طرحهایی را با نخهای رنگی ترسیم میکنند. این کار با کمک سوزن و قلاب انجام میشود و بخیههای ظریفی روی پارچه میدوزند.
در روشهای اجرای سوزندوزی تنوع زیادی وجود دارد. معمولاً برای سوزندوزی از کارگاه گلدوزی (قابی به شکل مستطیل یا دایره برای صاف نگه داشتن پارچه) استفاده میشود. روی پارچههای کتان، زربافت، ابریشمی، پشمی و پنبهای روشهای مختلف سوزندوزی اجرا میشود و در آن از نخهای ابریشمی، پشمی، الیاف مصنوعی، نخ گلابتون، نخ نقده، نخ ملیله و نخ سرمه استفاده میشود.
سوزندوزی پرکار بلوچی
هشتهزار سال پیش مردمی که در غار کمربند در نزدیکی شهر بهشهر و در کنارهٔ جنوبی دریای خزر میزیستند به کشت غله و پرورش بز و گوسفند روزگار میگذراندند. آنان پشم گوسفندان را میچیدند و ظاهراً پارچه میبافتند و کار دوختن را نیز با سوزنهای شاخکداری که به جا نهادهاند انجام میدادند.
در همان زمان در غرب فلات ایران در چتل هیوک واقع در ترکیهٔ امروزی فن بافندگی رواج پیدا کرد و در حفاریهایی که در آن منطقه انجام شد نحوهٔ تکامل آن کاملاً روشن شدهاست. در آن حفاریها تکههایی از چند دستبافت پیدا شد که به صورت سنگوارههای ذغالشده بر جای مانده بود و نمونههایی از پارچههای مختلفی که به احتمال زیاد از کتان بافته شده بود اما بیشتر شبیه به پارچههای پشمی بود و نیز قطعات زریدوزیشده همانند قالبهایی که امروزه هم در این نواحی بافته شدهاست.
کمی بعد باز هم مدارکی دال بر فن بافندگی در ایران امروزی در تپه سیلک نزدیک کاشان به دست آمدهاست که مربوط به دو یا سه قرن پیش از آن است. غیر از این، مدارک بسیاری از جمله دوکهای نخریسی یا لنگرهای ریسندگی بیشمار در حفاریهای سراسر ایران به دست آمد که مؤید رواج بافندگی و سوزندوزی در ایران در طول زمانهای مختلف است.
سوزندوزیهای سنتی ایران یکی از روشهای دیرینهٔ تزیین جامه و بسیاری از منسوجات است که بهنوعی در زندگی بشر کاربرد داشته و دارد. دستدوختها بهجز جنبهٔ تزیینی و شناسنامهای که دربرگیرندهٔ اقلیم و جامعهٔ پدیدآورندهاش است در بعضی از اوقات به دلیل عقاید مذهبی روی البسه جلوهگری میکرد. پیش از اسلام به جز جنبهٔ تزیینی، جنبهٔ طلسمگونهٔ آن نیز مطرح بودهاست.
پس از ظهور اسلام در ایران رودوزیهای سنتی ایران به حیات تأثیرپذیر خود همچنان ادامه میدهند و اگرچه تحولی شگرف در نقشهای ایرانی پدید میآید اما خصوصیات ایرانی خویش را از دست نمیدهند. اعتقادات مذهبی هنرمندان در بعضی نقاط و پرهیز از شبیهسازی و همانندپردازی سبک جدید از نقشمایههای باستانی را به ارمغان میآورد و این نگرش در مناطق مختلف به گونهای کاملاً متفاوت از یکدیگر جلوهگری میکند. دوختن کلمات قرآنی به خط کوفی برای حفاظت از شر شیطان و حوادث بد، یکی از تأثیرات آشکار در این هنر دیرینهاست.
ایلخانیان و تیموریان برخلاف دورهٔ قبل که همگی از شیوههای عمدهٔ ساسانی پیروی میکردند در صنعت نساجی دگرگونی کاملی پدید آوردند و ابریشمدوزی، زریدوزی، پولکدوزی، ملیلهدوزی، گلابتوندوزی و... بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت .
با ورود فرهنگ و هنر چینی بهوسیلهٔ مغول، نقشهایی از گیاهان و گلهای متأثر از هنر چینی در آثار این دوره تبلور مییابد. اگرچه از آن دوره اثری باقی نماندهاست اما «فیلیس اگرمان» از روی مینیاتورهای آن دوره سوزندوزیها و گلدوزیهای آن زمان بهخوبی توصیف کردهاست. در این زمان هنرمندان از طرحهای محرابی، لچک ترنجی، هندسی برای تزیین پردهها، لباسها، چادرها و... استفاده میکردند.
در عصر صفویه همچون بسیاری از هنرها، انواع رودوزیها نیز به اوج خود رسید و پیشرفت زیادی کرد تا حدی که باعث قطع نفوذ هنر چینی شد. از نقوش رایج این دوره میتوان انواع بتهجقه (قهر و آشتی، گل بادامی، مادر و بچه، بته ترمه، سهقلو، سهسر، درخت زندگی دوقلو، بتهجقه شاخ گوزنی، انواع گلهای اسلیمی و ختایی، شاه عباسی پیچکی، گل اناری، برگی و...) را نام برد.
در عصر شاه عباس از تمام هنرمندان از جمله هنرمندانی که به امر رودوزیهای سنتی مشغولند برای راهاندازی هنرهای سنتی و قدیمی به اصفهان دعوت میشود و صاحبان این مشاغل دارای اعتبار و شهرت اجتماعی بودند و حتی در آن زمان محلهای به نام مطرکاران یعنی قلابدوزها معروف بودهاست.
استفاده از سوزندوزی در لباسهای درباری ایران
فرح پهلوی، از علاقهمندان به هنر سوزندوزی بود. به سفارش وی، برخی لباسهای درباری در دهه ۵۰ خورشیدی دوختهشده و آراسته به سوزندوزی بودند.