راستی به نظر شما خواننده گرامی در کشور ما حرفی برای گفتن مانده است ؟ من که فکر نمیکنم. نه . تمام چیزهایی که باید گفته می شد گفته شده .
در مورد هر موضوعی که به فکرتان می رسد تا دل تان بخواهد گفته ایم و شنیده ایم آن هم نه در زمان حاضر بلکه از گذشته های دور ! متون دینی و غیر دینی ما سرشار از سخنان ارزشمند و مفیدی است که یکی از آنها کافیست تا جان آدمی را متحول سازد.
اما پس چرا ما در همه زمینه ها هنوز اندر خم یک کوچه ایم ؟ میدانید چرا ؟ چون ما نخواسته ایم یا نتوانسته ایم دانسته های خود را جامه عمل بپوشانیم ،بدتر اینکه گاهی دلایلی را علم میکنیم تا نشان دهیم که " نمی شود " یا "هنوز وقتش نرسیده "یا " جامعه آماده قبول این موضوع نیست.
خوب به یاد دارم که روزی در دانشکده الهیات خطاب به استادمان (رحمه الله علیه)که از علاقمندان به حضرت علی (ع)بود عرض کردم ما شیعیان علی بیشتر از هر کسی از اجرایی شدن نهج البلاغه امام خود وحشت داریم !
میل به اصلاحات در کشور ما تقریبا از دوره ناصرالدین شاه آغاز شد ، خود ناصرالدین شاه هم میل به اصلاحات داشت اگر نداشت میرزا تقی خان امیر کبیر را به صدر اعظمی انتخاب نمی کرد ! او امیر کبیر را خوب می شناخت و به افکار و اندیشه ها و آرزوهای او برای پیشرفت ایران و اصلاحات در کشور آگاه بود و با علم به این موضوع اداره کشور را به او سپرد اما چرا بعد او را تبعید کرد و در نهایت حکم قتل او را صادر نمود ؟
پاسخ این پرسش زمانی روشن می شود که ما بدانیم میان سخن تا عمل چقدر فاصله هست . ساده ترین مرحله اصلاحات سخن گفتن از آن است و سخت ترینش عمل به آن . دقیقا مثل دین ، حفظ کردن آیات قرآن و نهج البلاغه و صدها حدیث کاری است که با تمرین و تکرار ممکن میشود یعنی کار غیر ممکنی نیست اما اینکه به یک فرد بگوئیم در هیچ شرایطی دروغ نگو یا صاحب قدرت باش اما از آن به نفع خود استفاده نکن یا اختیار خزانه مملکت در دست تو اما حق تصرف در آن را نداری یا اگر قاضی شدی مقام و موقعیت و جایگاه اجتماعی و سیاسی افراد بر قضاوت تو تاثیر نگذارد به نطر میرسد که کار چندان آسانی نباشد !
تازه این مثال مربوط به امور فردی بود وقتی پای جامعه و کشور به میان می آید و با دریایی از عقاید و سلیقهها و منافع و فشارهای گوناگون جانبی روبرو میشویم آنوقت پی خواهیم بخرد که زنده ماندن و اصلاح کردن امور مختلف کشور به مراتب سخت تر از رفتن روی مین و به یکباره شهید شدن است (البته این سخن از قدر و منزلت شهدا کم نمی کند ) .
یکی از زیباترین تولیدات فکری برنامه ریزان کشور بدون اغراق برنامه اقتصاد مقاومتی است . بنده کاری به اسم این برنامه اقتصادی ندارم تجربه نشان داده که در کشور ما رابطه اسم و مسما چندان هم حساب شده نیست ! مثل مدارس غیر انتفاعی که همه میدانیم از آغاز انتفاعی بودند !
اما برای ساکت کردن مخالفین این اسم انتخاب شد و پس از سه دهه به مدارس خصوصی یا غیر دولتی که با مسماتر است تغییر یافت ! یا مثلا در فیلم های تلویزیونی هر چه نقش منفی است برای شهرام و شاهرخ و داریوش و ...و هرچه نقش مثبت است برای مرتضی و مصطفی و عباس و علی و...
ولی پرونده ها در دادگاه ها چیز دیگری میگوید ! اقتصاد مقاومتی هم به وضوح گرایش به بازار آزاد و خصوصی سازی دارد اما اگر نام آن را چیزی غیر از اقتصاد مقاومتی میگذاشتند احتمالا مخالفین اقتصاد غیر دولتی (که در کشور ما کم نیستند ) در برابر آن موضع می گرفتند.
لذا نام اقتصاد مقاومتی را بر آن نهادند .هر چند در صورت اجرا شدن همه بند های آن اقتصاد کشورمان مسیر پویایی و پیشرفت را خواهد پیمود و از ضربه پذیری آن به میزان زیادی کاسته خواهد شد.
اما... اما در این برنامه اصولی پیش بینی شده که اجرا کردن آنها به منزله رفتن روی مین است از جمله اصل دهم : حمایت همه جانبه هدفمند از صادرات کالاها و خدمات به تناسب ارزش افزوده و با خالص ارز آوری مثبت از طریق الف :تسهیل مقررات و گسترش مشوق های لازم ب: گسترش خدمات تجارت خارجی و ترانزیت و زیر ساخت های مورد نیاز
ج: تشویق سرمایه گذاری خارجی برای صادرات
د: برنامه ریزی تولید ملی متناسب با نیازهای صادراتی -شکل دهی بازارهای جدید -تنوع بخشی پیوند های اقتصادی با کشورها به ویژه با کشورهای منطقه .
ح: ایجاد ثبات رویه و مقررات در مورد صادرات با هدف گسترش پایدار سهم ایران در بازارهای هدف . اصل یازدهم : توسعه حوزه عمل مناطق آزاد و ویژه اقتصادی کشور به منظور انتقال فناوری های پیشرفته ، گسترش و تسهیل تولید ، صادرات کالا و خدمات و تامین نیازهای ضروری و منابع مالی از خارج
اصل دوازدهم : افزایش قدرت مقاومت و کاهش آسیب پذیری اقتصاد کشور از طریق : الف: توسعه پیوندهای راهبردی و گسترش همکاری و مشارکت با کشورهای منطقه و جهان به ویژه همسایگان ب: استفاده از دیپلماسی در جهت حمایت از هدف های اقتصادی
ج : استفاده ازظرفیتهای سازمان های بین المللی و منطقه ای . کافی است خواننده محترم به الزامات سیاسی -اجتماعی و فرهنگی اجرایی شدن این سه اصل از اصول بیست و چهارگانه اقتصاد مقاومتی کمی بیندیشد آنوقت به حقانیت این سخن پی خواهد برد که ساده ترین مرحله اصلاحات سخن گفتن از آن است و سخت ترینش عمل به آن ! برای مثال وقتی گفته می شود توسعه پیوندهای راهبردی و گسترش همکاری و مشارکت با کشورهای منطقه و جهان به ویژه همسایگان ...... راستی کسی میداند بالاخره حمله کنندگان به سفارت عربستان چه کسانی بودند و آخرین وضعیت روابط ایران با عربستان چگونه است ؟
جمال درویش