آراس: ۱۵ سال پیش بود که یک انتخابات تقریبا سرنوشت یک دهه سیاست و سرنوشت ایرانیان را رقم زد. در نهم اسفند ۸۱ ائتلاف آبادگران و جمعیت ایثارگران پیروز دومین انتخابات شورای شهر تهران شدند. این دو تشکل جوان که از دل جریان اصولگرایی بیرون آمده بودند در سال ۸۲ کلید شهرداری تهران را به مردی سپردند که چند سال قبل از آن نتوانسته بود در انتخابات مجلس ششم رای مردم تهران را به دست بیاورد. محمود احمدینژاد انتخاب شورای شهر جدید تهران برای شهرداری پایتخت بود. باز شدن درب بهشت روی او راه را برای این سیاستمدار کمتر شناختهشده هموار کرد تا دو سال بعد کلید ریاستجمهوری ایران در دستش قرار بگیرد.
به گزارش آراس، اصولگرایان بعد از واگذاری شورای شهر اول تهران، مجلس ششم و ریاستجمهوری هفتم و هشتم در حال فتح سنگر به سنگر خاکریزهای از دست رفته بودند. یک سال بعد از انتخابات شورای شهر دوم، در اسفند ۸۲ انتخابات مجلس هفتم هم با پیروزی جناح راست و ریاست غلامعلی حدادعادل پایان یافت تا تنها سنگر ریاستجمهوری در دست اصلاحطلبان باقی بماند. سنگری که دو سال بعد توسط کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان فتح شد تا تمام ارکان اصلی نظام در قبضه جناح راست درآید.
از سال ۸۲ که شورای شهر دوم تهران تشکیل شد تا انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ یعنی یک دوره ۱۰ ساله این اصولگرایان بودند که در صحنه سیاسی ایران آقایی میکردند. پیروزی در انتخابات شورای شهر سوم، مجالس هشتم و نهم و ریاستجمهوری دهم در طول همین ۱۰ سال برای جناح راست رقم خورد. در این مدت اصلاحطلبان هر روز از دایره قدرت در جمهوری اسلامی دورتر میشدند و حتی در سال ۸۸ کارشان به جایی رسید که نزدیک بود به طور کلی از صحنه سیاست ایرانی اخراج شوند.
در حالی که برخی اصلاحطلبان سرخورده از اتفاقات سال ۸۸ کمکم در حال تبدیل شدن به اپوزیسیون نظام بودند و راه حلی جز تحریم انتخابات به ذهنشان نمیرسید در اسفند ۹۰ سیدمحمد خاتمی با رای خود در دماوند در انتخابات مجلس نهم شرکت کرد. حتی بسیاری از کسانی که سالها قبل با پروژه عبور از خاتمی مخالفت کرده بودند اینبار به منتقد لیدر جریان اصلاحات تبدیل شدند و رای دماوند او را به باد انتقاد گرفتند. اما سید اصلاحات میدانست که با این کار خود تلاش میکند ققنوسوار بسوزد تا اصلاحطلبان از خاکسترش دوباره برخیزند. اتفاقی که دقیقا به وقوع پیوست.
تنها دو سال بعد با کنار رفتن محمدرضا عارف به نفع حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ با حمایت قاطع سیدمحمد خاتمی جبهه اصلاحات یکپارچه پشت سر شیخ دیپلمات قرار گرفت تا سنگر اصلی را حتی به قول بعضی اصلاحطلبان به صورت "رحم اجارهای" فتح کنند. با تشکیل دولت یازدهم توسط حسن روحانی راه برای حضور مجدد چپهای سابق و اصلاحطلبان امروز در قدرت باز شد. اسحاق جهانگیری به معاون اولی ریاستجمهوری رسید، محمدجواد ظریف وزیر خارجه شد و بیژن نامدار زنگنه به وزارت نفت رفت. چند وزیر اصلاحطلب دیگر هم در کابینه یازدهم حاضر شدند و دو سه معاونت و دستیاری رئیسجمهور هم به اصلاحطلبان رسید. برخی استانداران اصلاحطلب و مدیرکلهای این جناح هم توانستند دوباره مزه قدرت را بچشند.
اما این پایان کار نبود. اصلاحطلبان از سال ۹۲ به بعد هر دو سال یک پیروزی را تجربه کردند. در سال ۹۴ و انتخابات مجلس دهم که همزمان با خبرگان پنجم برگزار شد با رای تعدادی از مردم به "تمامی افراد هر دو فهرست"، به خصوص در تهران برخلاف سه مجلس قبلی کرسیهای بیشتری از بهارستان در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفت تا بالاخره بعد از سالها در مجلس یک فراکسیون متشکل اصلاحطلب به نام فراکسیون امید تشکیل شود. از طرفی برخی نمایندگان مورد حمایت جناح چپ به خبرگان راه یافتند.
دو سال بعد و در سال ۹۶ قصه پیروزیهای اصلاحطلبان همچنان ادامه یافت و این بار دوباره حسن روحانی که مورد حمایت جبهه اصلاحات قرار گرفته بود به ریاستجمهوری رسید و در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در بسیاری از شهرهای بزرگ از جمله تهران، مشهد و اصفهان این اصلاحطلبان بودند که تمام کرسیهای شورای شهر را به دست آوردند تا کلید شهرهای بزرگ از جمله پایتخت که همیشه مورد مناقشه بوده در جیب شهرداران اصلاحطلب قرار گیرد.
از نهادهای انتخابی که بگذریم حتی در یک نهاد انتصابی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام با احکام جدید که برای یک دوره پنج ساله است تعداد اصلاحطلبان حاضر در این مجمع بیشتر از سالهای گذشته خواهد بود.
حالا اصلاحطلبان که در این چند سال با تشکیل شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و پیروی از لیدر خود توانستهاند از خاکستر برخیزند و دوباره ارکان قدرت در جمهوری اسلامی را به دست بگیرند اما شاید نباید یک نکته را فراموش کنند. نکتهای که به چشم اسفندیار اصولگرایان تبدیل شد و شکستهای پیاپی آنها را در این سالها رقم زد. سرمستی حاصل از پیروزیهای متعدد و چندپارگی آفتی بود که بلای جان اصولگرایان شد و حالا اصلاحطلبان را هم تهدید میکند.
اصلاحطلبان اگر میخواهند مانند اصولگرایان توسط مردم از قدرت رانده نشوند باید این نکته را در نظر بگیرند که مردم برای چه به آنها رای دادهاند. قطعا شعارهای بهبود وضعیت که توسط جناح چپ مطرح شد به علاوه ناکارآمدی جناح راست در اداره امور عامل اصلی پیروزیهای مکرر اصلاحطلبان در چند انتخابات اخیر بود. البته انسجام فوقالعاده جبهه اصلاحات در مقابل چندپارگی و سهمخواهیهای اصولگرایان را هم نباید نادیده گرفت.
مثل همه این سالها این چند سال هم به سرعت برای اصلاحطلبان خواهد گذشت و انتخابات دیگری برگزار خواهد شد. اصلاحطلبان این چند سال درست در شرایط اصولگرایان در دهه گذشته قرار دارند و با حضور در همه ارکان قدرت اگر نتوانند به شعارهایشان عمل کنند و وضع کشور و مردم را بهبود ببخشند درست به سرنوشت اصولگرایان یعنی خروج از قدرت بدست مردم گرفتار خواهند شد و سیل ویرانگری به نام جناح راست که این روزها با شناخت نقاط ضعف خود درصدد برطرف کردن آن و وحدت و یکپارچگی است بر سر آنها فرود خواهد آمد، پس بهتر است فرصت را مغتنم شمرده و به جای برخی کشمکشها و ناهماهنگیهایی که زمزمه آن به گوش میرسد به دنبال کمک به دولت روحانی و حل مشکلات مردم باشند تا در انتخابات دو سال آینده دوباره پروژه شکست سنگر به سنگر برای آنها رقم نخورد.
منبع: ایسنا