در راهپیمایی روز قدس 96، آقای علی مطهری نائب رئیس محترم مجلس، آقای اسحاق جهانگیری معاون اول محترم ریاست جمهوری، آقای علی لاریجانی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی و از همه مهمتر دکتر حسن روحانی ریاست محترم جمهوری اسلامی با شعارهای تند برخی از راهپیمایان مواجه گردیدند. در این رابطه چند نکته قابل تأمل است:
اول اینکه
نوع شعارها و بیان اعتراضات قابل توجه است، در این اعتراض، عمده و تقریبا تمامی شعارها با عبارت "مرگ بر" آغاز میگردید. این عبارت نشان از یک ضعف عقلانی در فرهنگ سیاسی ما با عنوان افراط در نقد و مخالفت دارد که مخالف نظر ما فقط با مرگ و حذف و تندترین عبارتها مانند منافق و... باید اعتراض ما را بشنود، ولو این فرد رئیس جمهور اسلامی ایران، یا رئیس مجلس شورای اسلامی ایران باشد.
همینطور افراط در لقب دادن، مثلا کسی که حتی یک بار با حکم حکومتی ولی فقیه مخالفت ننموده و کاملا مطیع اوامر حکومتی است و به صورت طبیعی ممکن است اختلافات در پارهای مسائل با سایر مسئولین داشته باشد، نه تنها ضد ولی فقیه، بلکه ضد جایگاه ولایت فقیه فریاد زده میشود. در حالیکه قرآن ما را به "قول سديد" فرا میخواند.
دوم اینکه
این عده باید تکلیف خود را با ولایتمداری خودشان مشخص کنند، یک بار برای همیشه بگویند چرا علیرغم تذکرات و نهی صریح مقام معظم رهبری مرتبا حملات و توهین مکرر به شخصیتهای نظام، فحاشی و بددهنی، تحقیر مسئولین و ... را مرتکب میگردند؟!
مثلا رهبر معظم انقلاب در سال 91 پس از تذکرات صریح و بیسابقه به رئیس جمهور وقت که فعل وی را مستقیما خلاف شرع، خلاف قانون، خلاف اخلاق و تضییع حقوق اساسی ملت خطاب نمودند، بیان کردند که:
"این را هم عرض بکنیم؛ این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسئولان و سران کشور گلهگزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عدهای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه، بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عدهای راه بیفتند علیه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهائی که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهائی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسئولین و کسانی که میتوانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر دادهام. آن کسانی که این کارها را میکنند، اگر واقعاً حزباللّهی و مؤمنند، خب نکنند. میبینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادنها کاری از پیش نمیبرد. این خشمها را، این احساسات را برای جای لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجیها میخواستند همین طور بروند یک جائی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در میآمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنائی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند".(28بهمن91)
سوم
این قبیل اعمال نه تنها هیچ فایده سیاسی برای این طیف ندارد بلکه آسیبهای فراوانی به این افراد وارد میسازد به عبارت دیگر این عده، کاملا به نفع آقای روحانی عمل میکنند. چراکه عمل این افراد به هیچ عنوان مردمی، خودجوش و یا بازگشت ملت از رئیس جمهور تعبیر نمیگردد. هنوز زمان زیادی از انتخابات نگذشته و این رفتارها خشم سنگین حامیان پرتعداد رئیسجمهور را در اهانت به منتخب خویش، برانگیخته و موجب مصممتر شدن آنان نسبت به انتخاب خویش و دفاع تندتر از وی میشود. که گستردگی فضای مجازی امروز که دیگر در انحصار عده اندکی نیست و تقریبا تمامی نقاط ایران حتی اکثریت روستاها را تحت پوشش اطلاعاتی و تحلیلی خود دارد بر آتش این امر افزوده و نمیشود مساله را تطهیر نمود.
چهارم
کسانی مورد حمله قرار گرفتهاند که همگی متکی به آرای مستقیم اکثریت مطلق ملت در دو سال گذشته هستند، این حمله اقلیت غیر برنده در انتخابات و عدم احترام آنان به برندهای که هم متکی به آرای ملت و هم متکی به تأیید شورای محترم نگهبان است، بیش از پیش یک دو قطبی پر فاصله را در ذهن جامعه موجب میگردد که بازنده آن نزد افکار عمومی از قبل مشخص است. حملات خیابانی و میدانی لسانی و فیزیکی امر ناآزمودهای نیست که امروز بخواهد اثرات آن آزموده شود.
پنجم
مدت زیادی است که بخش عظیمی از توان نیروی داخلی کشور و انقلاب، صرف اختلافات داخلی گردیده و ظاهرا گروههای سیاسی از کنترل و یا عدم تشدید بیمورد آن عاجز هستند. باید فکری شود و عقلای بلاد چارهای بیاندیشند. مردم رأی میدهند و در صحنه هستند، اما از ادامه این مدل اختلافات، منزجر و متنفر میشوند.
هوش سیاسی مردم نسبت به گذشته، افزایش چشمگیری داشته و کاملا متوجه هستند که شور اختلافات درآمده و بیشتر به لجبازی کشیده شده است. وای از آن روزی که همه طرفهای اختلاف را تنها بگذارند یا بدتر عمل کنند.
نکته آخر اینکه
چتر انقلاب توسط عدهای نااگاه و غافل و شیطنتهای سیاسی عدهای آگاه و هوشیار(از دشمنان) به شدت در حال کوچک شدن است، به حدی که در یک راهپیمایی انقلابی، سران دو قوه از سه قوه هم زیر این چتر قرار ندارند و با شعار"مرگ بر" مواجه میشوند! این خط از 84 شدت گرفت تا با حذف بزرگترها یک کوچکتر که او نیز امروز به حاشيه رفته، ثابت شود! یادمان نرود که امام راحل به مسئولین تذکر دادند که اگر همه آنها با هم باشند باز کم هستند.
بایستی مراقب بود بسیاری از نخبگان و بزرگان با مشاهده این قبل رفتارها تصمیمی گرفته و میگیرند که خلاف مطلوب است.
منبع: انتخاب