لباسها را زیرورو میکند. «پیدا کردم. این طرحرو همین چند روز قبل زدم. سفارش پسر جوونی بود.» بلوز قرمز با عکس «چه» را مقابلش میگیرد. همان عکسی که در آن ارنستو با کلاه کج معروفش مقابل دوربین آلبرتو کوردا عکاس کوبایی نشسته، روی بلوز نقش بسته است.
عکس را کوردا در ۵ مارس ۱۹۶۰ و در مراسم خاکسپاری قربانیان انفجار حامل مهمات در بندر هاوانا از چه گوارا گرفته. «چه»، در این عکس چشم در چشم دوربین نشده. نهتنها این عکس که نخستینبار در جریان تظاهرات دانشجویی در میلان ایتالیا و در سال ۱۹۶۷ در میان تظاهرکنندگان دیده شد، بلکه اکثر عکسهای «چه» همین خصلت را دارند. بدون نگاه مستقیم به لنز دوربین و با نگاهی به دوردستها. این تصویر اما ردپایش را در سال ١٩٦٨ و در پوستر دانشجویان معترض فرانسوی تثبیت کرد.
همان سالی که دیگر «چه» زنده نبود و حکم اعدامش در ٨ اکتبر، ١٧ مهر ماه در بولیوی اجرا شده بود اما آنقدر ردپای تصویرش محکم شد که تا همین حالا پررنگ مانده و تینا که چاپ پارچه را در خانه و به صورت محدود انجام میدهد هم نمونههای بسیاری از لباسهایش را در این سالها با این عکس به افراد تحویل داده است. «طرفدار زیاد داره. حداقل در این ٦ سالی که بهصورت مداوم مشغول کار چاپ روی لباسم، خیلیا هستن میان و تصویر چه گوارا رو میخوان. اکثرا هم همین عکس معروفشرو میذارن.
نهتنها من که اکثر کسانی که کار چاپ انجام میدن، از چه گوارا بهعنوان یکی از اصلیترین طرحهایی نام میبرن که هیچوقت کهنه نمیشه و همیشه طرفدار داره. حالا دیگه روی همهچیز هم چاپش میکنن.» تینا بلوز را برمیگرداند. نوشته «شادبودن تنها انتقامی است که میتوانید از زندگی بگیرید». این بلوز، سومین بلوزی است که تینا در دو ماه اخیر از چه گوارا کار کرده و گویی همان یک عکس برای دیوارها، پلاکاردهای اعتراضی، چاپکردن روی جلد کتابها و لباسها و نقششدن در خاطر میلیونها نفر کافی بوده است.
حتی مرسدس بنز هم از این قافله عقب نماند. چهارسال قبل، در نمایشگاه خودرو لاسوگاس، همان عکس معروف چه گوارا را بهعنوان پوستر تبلیغاتی استفاده کرد، با این فرق که اینبار به جای ستاره پنج پر روی کلاه، از آرم مرسدسبنز استفاده شده بود. آنقدر اعتراضات به این عکس و البته جابهجایی ستاره روی کلاه با آرم مرسدس سروصدا به پا کرد که سر آخر مدیران این خودروسازی مجبور به عذرخواهی شدند و پوستر هم پایین آمد.
همین چاپشدن تصویر «چه» روی سطوح مختلف عاملی شد تا آلوارو وارگاس یوسا، فرزند ماریو وارگاس یوسا، نویسنده اهل پرو هم در مجله ریپابلیک به آن واکنش نشان دهد و چاپ تصویر مردی که سالها نقطه مقابل سرمایهداری بوده روی کالاهای سرمایهای را شبیه شوخی بداند. شوخیای که نهتنها جدی شد، بلکه درآمد گزافش پای آن را به تمام کشورهای دنیا باز کرد و حالا دیگر نه فقط طرفداران کمونیست که لیبرالها و سرمایهداران هم با تیشرتهای «چه» در خیابان میگردند.
«چه گوارا، مردی که بیوقفه (یا شاید ناکافی) برای نابودی کاپیتالیسم تلاش میکرد، اکنون تبدیل به یکی از مارکهای بسیار پرفروش کاپیتالیستی شده است. شمایل او زینتبخش لیوان، پلیور، فندک، جاکلیدی، کیف پول، کلاه لبهدار، سربند، تاپ دخترانه، کیفدستی، شلوار لی، چای گیاهی و البته تیشرتهاست. تمام این محصولات حامل عکس معروف آلبرت کوردا از چه گوارای خوشتیپ در دوران اولیه انقلاب با کلاه گرد معروفش است. عکسی که با گذشت سالها پس از مرگ او تبدیل به آرم شیکپوشی انقلابی (یا کاپیتالیستی) شده است. حتی شان اوهاگان در نشریه آبزرور از یک پودر رختشویی با شعار «چه سفیدتر میشوید» خبر داده است.
اما این تنها شان اوهاگان در نشریه آبزرور نبود که از «چه» برای تبلیغ کالایش استفاده کرد و پودر رختشوییاش را با شعار «چه سفیدتر میشوید» در ذهنها ماندگار کرد. در ایران هم نام چه گوارا با تبلیغ چایی بر زبانها نشست و بعد از آن هم قبح استفاده از عکس و تصویرش ریخت. عکسی که سالهای پیش از انقلاب در زیرزمینها چاپ و منتشر میشد و در دست عدهای بود و بعدها هم اوضاع بهتر نبود.
با چاپ استنسیل؛ عکس و نوشتههای انقلابیاش را منتشر میکردند. پوسترها کنار خیابانی بودند و هنوز جایی برای این عکس روی لباسها باز نشده بود. تا آنوقتی که بابک گرمچی، استاد دانشگاه و کارشناس چاپ، آن را بدعتی در استفاده از تصویر «چه» میداند. «نخستینبار همان وقتی استفاده از عکسهای چه گوارا عادی شد که یکی از برندهای چای در تبلیغش گفت «چای ما چه گوار است». اتفاقی که شاید حدود ١٤سال از آن گذشته باشد. بعد هم عکسش آمد و کمکم همهجا را گرفت.» چه گوارا، سمبل سالهای ١٣٤٠ مبارزان ایرانی خیلی دیرتر از آنچه باید در ایران رخ نشان داد و تصویرش مورد استفاده عمومی قرار گرفت و مثل بسیاری از کشورهای دیگر روی لباسها یا دیوارها نقش شد و چاپ سیلک اسکرین با قدمت ٥٠سالهاش در ایران، در سالهای دهه ٧٠ به کمک چاپ تصاویر «چه» روی لباس آمد.
گرمچی میگوید: «سال ٦٢ دانشگاهها باز شد و دانشجویان با این نوع چاپ که روی پارچه هم بسیار استفاده میشود، آشنا شدند و آن را به سمت صنعت و هنر سوق دادند. تصویر چه گوارا هم از معدود پرطرفدارترین تصاویری بود و هست که اغلب جوانان به رسم علاقه به آزادی و آزاداندیشی از آن استفاده میکنند و جزو نخستین تصاویری بود که چاپ شد اما ای کاش تفکراتش هم کمی شناخته میشد، نه آنکه صرفا رویهای تقلیدکارانه از بقیه کشورها پی بگیریم.»
از نگاه گرمچی علاقه بسیار زیاد به تصویر «چه» یا مرلین مونرو، نشان از خودبیگانگی فرهنگی است. اینکه فقط میخواهیم هرچه در هر کجای دیگر رخ داده را انجام دهیم و اگر غیر از آن بود تصویر بسیاری از عرفا و آزاداندیشان داخلی باب میشد. هستند افراد دیگری که آنها هم همین نظر را دارند و حتی برخی درباره آزادمنشی او هم شک و شبهههای بسیار آوردهاند اما واقعیت شاید نظرسنجی مجله تایم در سال ٢٠٠٠ است.
نظرسنجیای که چه گوارا را جزو یکی از صد چهره تاثیرگذار در قرن بیستم انتخاب کرده و براساس آمارهای به دست آمده از آن، حدود ۷۶درصد جوانان دنیا این شخصیت را میشناسند و احترام خاصی برایش قائلند و همه اینها مصداق گفته «آریل دورفمن» شاعر و نویسنده شیلیایی در مطلبی با عنوان «چه گوارا، قدیس بیدین جوانان عصر ما» است. مطلبی که در آن مینویسد «قدرتمندان زمین باید حواسشان را جمع کنند، پس این تیشرتهایی که سعی کردهایم او را محصور کنیم، چشمان چه گوارا همچنان بیقرار مشتعلاند.» گرمچی اما نظرش متفاوت است.
او میگوید: «چه گوارا آنقدر دیده شده که دیگر دیده نمیشود» و شاید این یکی از تعابیر کمتر شنیدهشده از تصویر مبارز چریکی است که به چهره و برخی از جملاتش محدود شده. یوسا اما او را نهتنها اسطوره طرفدارانش که مورد علاقه کسانی میداند که میخواهند دیده شوند. کسانی که نهتنها در سیاست که جای پایشان در فوتبال هم هست. کسی چون تیری هانری، فوتبالیست فرانسوی که برای آرسنال انگلستان بازی میکند، در یکی از مراسمی که توسط فیفا برگزار شد تیشرت قرمز و سیاهی با تصویر چه پوشید و مارادونا از قهرمانان فوتبال در دیدار با هوگو چاوز در ونزوئلا با افتخار خالکوبی چه گوارا روی بازوی راستش را نشان میدهد. یوسا نمونههای بسیار دیگری هم دارد که به نظرش استفاده ابزاری و ریاکارانه از تصویر است «در استاوروپل جنوب روسیه، تظاهرکنندگان علیه پرداخت نقدی تأمین اجتماعی، میدان مرکزی شهر را با پرچمهای چه اشغال کردند.
در سانفرانسیسکو، کتابفروشی سیتیلایتس که خاستگاه تاریخی ادبیات هیپی است، بخشی مخصوص به ادبیات آمریکای لاتین است که بیش از نیمی از قفسههای آن به کتابهای مربوط به چه اختصاص دارد. خوزه لوئیز مونتویا، یک افسر پلیس مکزیکی که با موادمخدر مبارزه میکند، همیشه سربندی با تصویر چه میبندد، چون با آن احساس قدرت بیشتری میکند. در اردوگاه پناهندگان دهیشه در کرانه غربی رود اردن، پوسترهای چه زینتبخش دیواری است که به انتفاضه ادای احترام میکند. یک مجله در سیدنی که یکشنبهها منتشر میشود و به زندگی اجتماعی اختصاص دارد، از چه گوارا، ریچارد برانسون و آلوار آلتو بهعنوان سه میهمان رویایی که دوست دارد بر سر یک میز باشند، یاد میکند.
لونگ کووکهانگ شورشی که به عضویت در شورای قانونگذاری هونگکونگ انتخاب شده است، مخالفت خود با پکن را از طریق پوشیدن تیشرتی با عکس چه نشان میدهد. در برزیل، فری بتو، مشاور رئیسجمهوری لولا داسیلوا و مسئول پروژه مهم «نابودی گرسنگی» معتقد است «ما باید کمتر به تروتسکی و بسیار بیشتر به چه گوارا توجه میکردیم.» نمونههایی که یوسا به آنها اشاره کرده زیادند و از هر گوشه دنیا. نمونههایی که اشکال گوناگون دارند. تینا، دفترچه ثبت سفارشهایش را میآورد. سفارشی را نشان میدهد که سهسال قبل انجام داده. سفارشی که نه عکس چه است و نه جملهای از او. خریدار خواسته تا این جمله از علیشاه مولوی روی کیفش چاپ شود:
«س: چرا هنوز هم «چه» برای تو تصمیم میگیرد؟
ج: چون سرخترین شکوفه فقیرترین باغهای جهان بود، ارنستو».