سیدحسن قاضیزاده هاشمی: آمار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نشان میدهد بیماری ایدز در کشور ما در حال رشد است و سالانه حداقل 10 درصد به تعداد مبتلایان اضافه میشود. واقعیت مهم درباره عفونت ویروس ایدز در ایران آن است که برخلاف گذشته که علت نخست انتقال این عفونت استفاده از مواد مخدر تزریقی بود، امروز عامل اصلی، ارتباطهای پر خطر جنسی است. البته هنوز هم مصرف شیشه و مواد مخدر صنعتی به گسترش این بیماری دامن میزند. موادی که در دسترس افراد قرار دارد و علاوه بر ایدز، آسیبهای اجتماعی فراوانی را در کشور پدید آورده است.
اما آنچه در این فرصت لازم میدانم به آن بپردازم این است که یکی از علل گسترش ایدز در کشور ما، پنهانکاری و نگفتن واقعیتهای این بیماری به مردم است. اینجانب باور دارم که نه تنها درباره ایدز که در مورد هر آنچه سلامت فرد و جامعه را تهدید میکند، باید با مردم صریح و بیپرده سخن گفت. پس از سالها بیراهه رفتن، بپذیریم که صحبت کردن در لفافه مشکلی را حل نمیکند. مردم باید همه آنچه به سلامتشان مربوط میشود، بدانند. حتی اگر برخی احساس خطر کنند.
واقعیت این است که عفونت HIV و بیماری ایدز در جامعه ایران روبه گسترش است و علت اصلی این پدیده، روابط اخلاقی غلطی است که کم و بیش در جامعه دیده میشود. رشد بیماری ایدز با بزهکاری و افزایش آسیبهای اجتماعی نسبت مستقیمی دارد و هر چه آسیبهای اجتماعی بیشتر شود، انتقال ویروس ایدز به همان نسبت روبه فزونی میگذارد.
باید به واقعیتهای جامعه بیشتر توجه داشته باشیم و این باور ایجاد شود که همه دستگاههای کشور در این زمینه مسئولیت دارند. واقعیت مهم دیگر این است که انتقال عفونت HIV در کشور ما با مسئله اعتیاد مرتبط است و اعتیاد در جامعه ایران آمار قابل توجهی دارد. علت اینکه تاکنون نتوانستهایم در زمینه مبارزه با مواد مخدر موفق باشیم، این است که «زبان» و «رفتار» مناسبی نداشتهایم که بتواند باور زشت بودن مصرف مواد اعتیادآور را در مردم ایجاد کند. تنها راه، افزایش آگاهی مردم است و اینکه «زبان» و «رفتاری» داشته باشیم که در مردم اثرگذار باشد.
شاید ذکر یک مثال به روشن شدن موضوع کمک کند. همه ما در معرض خطا و گناه هستیم، عاملی که باعث میشود برخی افراد گناه نکنند، باور آنهاست. مسئله مهم در امور اجتماعی و از جمله پیشگیری از اعتیاد و بهتبع آن ایدز نیز داشتن اطلاعات، آگاهی و اعتقاد است. تا مردم را متوجه عمق مسئله نکنیم و به این باور نرسانیم که مصرف سیگار، قلیان یا مواد مخدر قبیح و زشت است و به سلامت جسم و روح آنها آسیب میزند، هر قدر در زمینه مبارزه با این مسائل کار کنیم، به نتیجه دلخواه نمیرسیم و آسیبها هر روز جدیتر میشود. شاید مردم اطلاعاتی در مورد ایدز و اعتیاد داشته باشند، اما خیلیها هنوز به آن باور قلبی ندارند. اگر آنها به این باور برسند که مصرف مواد و رفتارهای پر خطر چه عواقبی دارد، خیلی کمتر از آنچه اکنون در کشور هزینه میشود، هزینه خواهیم کرد.
اما ابتدا مسئولان کشور باید باور کنند که بیماریهای جسمی، روحی، روانی و آسیبهای اجتماعی ناشی از رفتار و گفتار نادرست، روز به روز در جامعه بیشتر میشود. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، نه تنها نقشی در گسترش این موارد ندارد که خود قربانی آنهاست؛ چراکه آسیبهای اجتماعی، بیماریهای اعصاب و روان، اعتیاد، ایدز و موارد خودکشی را افزایش میدهد. برای اینکه بتوانیم در این زمینه کار درستی انجام دهیم، نیازمند بررسی ریشهای و همکاری جدی همه دستگاههای اجرایی و مشارکت عموم مردم هستیم. باید باور کنیم فردا دیر است؛ مدتهاست زنگ خطر به صدا در آمده است.
ایدز؛ کوه یخ شناور
حمیدرضا شاعری رئیس انجمن ایدز ایران: داستان بیماری ایدز در ایران شبیه همهگیری این بیماری در خیلی جاهای دنیاست، در کشور ما به خاطر وضعیت شیوع اعتیاد، سیری را طی کردهایم که تاثیر خود را روی HIV گذاشته است.
اولین مورد HIV در ایران در سال 1364 در یک پسر بچه مبتلا به هموفیلی تشخیص داده شد، که بر اثر مصرف فرآوردههای خونی آلوده مبتلا شده بود و این شروع داستان ایدز در ایران بود. ایدز در خیلی کشورها روندی را طی کرده است که شبیه کشور ماست و در کشور ما تاکنون سه موج شیوع ایدز را پشت سر گذاشتهایم.
از سال 64 تا اوایل دهه 70 مواردی از HIV در بین بیماران هموفیلی و تالاسمی که مصرفکنندگان فرآوردههای خونی بودند، گزارش میشد، اما تعداد موارد جدید شناسایی شده این ویروس در این موج بسیار کم بود، این 10 سال اول را اصطلاحا موج اول شیوع HIV در ایران مینامند که بیشتر در بین دریافتکنندگان فرآوردههای خون دیده میشد. در اوایل دهه 70 با شروع غربالگری و دیدهوری HIV در زندانیان متوجه شدیم که این بیماری در بین زندانیان کشور که بسیاری از آنها مصرفکنندگان مواد هستند، شیوع بسیار زیادی پیدا کرده است، چند زندان مشهور مانند زندان کرمان و کرمانشاه از جمله زندانهایی بودند که در این مورد خیلی مهم بودند. در اینجا موج دوم ایدز رخ داد که در آن سرایت در بین مصرفکنندگان تزریقی مواد غالب بود.
در این دوره تعداد موارد مبتلایان به HIV در کشور بهشدت افزایش پیدا کرد و بعد از مدتی برنامههای کاهش آسیب اعتیاد در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 شروع شد و باعث شد تا طی یک دوره 10 ساله شیوع این بیماری در بین مصرفکنندگان مواد کنترل شود.
نمونه این برنامه، ایجاد مراکز DIC یا مراکز گذری بود که در آنها سرنگ و سوزن به معتادان داده میشد یا برنامههای دادن مواد جایگزین مثل متادون به معتادان انجام میشد و این باعث شد که نهضتی در بین افراد تزریقی برای مقابله با عفونت HIV اتفاق بیفتد و شیوع این بیماری در این گروه تا حدی کنترل شود.
با شروع دهه سوم این بیماری در دهه 80، شاهد این بودیم که سرایت این بیماری به سمت انتقالجنسی برود، در واقع در این دوره غلبه انتقال جنسی را شاهد هستیم و از این به بعد انتظار داریم که سرایت و گسترش این بیماری به شیوه انتقال جنسی باشد و البته در انتقال جنسی میتوانیم ردپای اعتیاد را هم پیدا کنیم چون در انتقال این ویروس حتما باید یکسر طرفین مبتلا به ویروس ایدز باشد تا منتقل شود و معمولا سرایت جنسی از افرادی منتقل میشود که سابقه تزریق مواد داشتهاند و این بیماری را به همسران یا شرکای جنسیشان منتقل میکنند.
این مرحله را موج سوم ایدز مینامند و چون سرایت جنسی بیشتر در افراد فعال جامعه اتقاق میافتد، بنابراین کسانی که از نظر جنسی بیشتر فعال هستند، یعنی جوانان بیشتر در معرض خطر هستند و به خاطر تفاوتهای آناتومی و فیزیولوژیک، در موج سوم دختران و زنان جوان بیشتر از مردان در معرض خطر هستند، که ضرورت پیشگیری از انتقال جنسی در بین زنان را نشان میدهد.
HIV از جمله بیماریهایی است که جنبه انگ و تبعیض آن برجسته است و به همین علت لایه پنهان آن بسیار بزرگ است. به همین خاطر مبتلایان به این ویروس را به کوه یخ شناور تشبیه میکنند. ما در واقع بخش خارج از آب کوه یخ را میبینیم و عظمت این کوه یخ زیر آب است که ما به آن دسترسی نداریم. بنابراین بین آمار واقعی یا آمار تخمینی HIV و آماری که ما مشاهده میکنیم و از طریق ثبت در مراکز تشخیصی و درمانی، به دست میآوریم، فاصله وجود دارد. به همین علت مثلا اگر وزارت بهداشت اعلام میکند که حدود 30 هزار مورد شناخته شده مبتلا به HIV در کشور وجود دارد، احتمال داده میشود بین 90 تا 100 هزار نفر در کشور به این ویروس مبتلا باشند، بنابراین حداقل 70 هزار نفر مبتلا به این ویروس در ایران داریم که ناقل این ویروس هستند ولی هنوز شناسایی نشدهاند.
وضعیت HIV به نحوی است که از نظر سیاست گزاری اتفاقات خوبی برای آن نیفتاده است، سیاستهای به روزی برای کنترل این بیماری در کشور نداریم. این عارضه یک بیماری پویا و جوان است، درحالیکه سیاستهای دولتی پویا نیست. نباید برای مقابله با این بیماری با یک نگاه تک بعدی دولتی وارد شویم، باید سیاستگزاری در مورد این بیماری از انحصار دولت در بیاید، زیرا این بیماری از دل مردم و در بطن جامعه میجوشد و اتقاقا بسیاری از افرادی که به این ویروس مبتلا هستند یا در معرض خطر آن قرار دارند، افرادی دولت گریز هستند.
نکته مهم این است که با سیاستهای صرفا دولتی نمیتوانیم به افرادی که در معرض خطر هستند، دسترسی داشته باشیم و نمیتوانیم از همه آنها آزمایش بگیریم، اتقافی که در اکثر کشورهای موفق در این مورد افتاده این است که ساز و کار، پیشگیری، درمان و کنترل این بیماری را به NGOها، سازمانهای غیر دولتی و مردم سپردهاند تا افراد مبتلا و در معرض خطر بدون محدودیتهای سیستم دولتی دسترسی بیشتری به خدمات پیدا کنند اما در کشور ما همه امور بهصورت تک قطبی توسط وزارت بهداشت انجام میشود و جالب این است که HIV از نظر پزشکی هم یک بیماری چند وجهی است و فقط به یک تخصص پزشکی هم مربوط نمیشود و حداقل به 10 تخصص پزشکی و غیر پزشکی برای کنترل این بیماری نیاز است.
کنترل HIV ایدز در ایران نیازمند همکاری روانپزشکان، متخصصان مغز و اعصاب، متحصصان ایمونولوژی یا شیوع شناسی، متخصصان داخلی، متخصصان زنان و زایمان، متخصصان پوست، متخصصان سرطان و حتی روانشناسان، جامعه شناسان و مردم شناسان است و حتی علمای دین هم باید در کنترل این بیماری نقش داشته باشند درحالیکه در سیاستگزاری وزارت بهداشت فقط یک پاسخ تک قطعی به وسیله متخصصان عفونی در سیاستگزاری کنترل این بیماری داده شده است.
این نقص مهم در سیاستگزاری کنترل ایدز هنوز هم وجود دارد و عزمی برای اصلاح این رویکرد دیده نمیشود. اگر این نگاه و روند ادامه پیدا کند، افرادی که در لایههای پنهان جامعه هستند و در معرض خطر این بیماری هستند، پنهانتر میشوند و این مسئله خطر را برای بقیه افراد جامعه بیشتر میکند و دسترسی را به افراد در معرض خطر کم و کمتر میکند و وضعیت به سمت وخامت میرود، متاسفانه شواهدی که این وضعیت را تغییر دهد، خیلی دیده نمیشود.
مسئله مهم درباره HIV ایدز این است که حالا که میدانیم سرایت این بیماری از طریق روابط جنسی خیلی افزایش یافته است و معضل مهمی است، بسیار خوب است که زنان و دختران جوان به حق خودشان درباره سلامت جنسی واقف باشند چون آنها بیشتر در معرض خطر هستند. زنان باید نسبت به حقوق سلامت جنسی و سلامت باروری آگاه شوند و اگر این اتفاق بیفتد و تمرکز برنامههای پیشگیری روی زنان و دختران جوان باشد، حتی از سنین مدرسه، بسیار موثرتر است. نکته بسیار مهم این است که آگاهی بخشی درباره این بیماری نباید به صورت نمایشی باشد و نباید فقط به یک روز از سال منحصر شود، باید همیشگی باشد