به گزارش آراس :صبح جمعه 24 اردیبهشت؛ هوای آفتابی، زندگی در اوج هیجان، پرچمهای قرمز در هوا، صدای آواز و طبل و سرودی که طنین انداز شده است؛ پرسپولیس قهرمان میشه خدا میدونه که حقشه. موجی از هواداران پرسپولیس و گردبادی عظیم از آنهایی که فرصت حضور در ورزشگاه را از دست داده اند و آنهایی که حسرت حضور در آزادی را دارند. حتی فکر قهرمانی استقلال خوزستان آنها را به خنده می اندازد. ساعت 18 عصر جمعه. اوج هیجان. اوج لذت و اضطراب. آنهایی که تعصب زیادی دارند این طور میگویند اگه تا 10 دقیقه اول پرسپولیس گل اول رو بزنه کار تمومه. 10 دقیقه ها می گذرد و چشم ها در التهاب گل. کری استقلالی ها تمامی ندارد. آنها که دیروز با حسرت به ساق های پرسپولیس نگاه می کردند. آنها که به دلیل بی درایتی و شاید بی کفایتی تیمشان به راحتی قهرمانی را از دست خود دور دیدند حالا که بازی پرسپولیس به گره خورده بهترین فرصت است تا التیام زخم های دربی را از پرسپولیسی ها بستانند و چه کیفی دارد به عنوان هوادار فوتبال این لحظات را با پوست و استخوانت لمس کنی.
نفس ها در سینه حبس است. آنکه پرسپولیسی است روی پای خود بند نیست و آنکه اهوازی است می نازد به خسوس گلرشان که چقدر ماهرانه مقابل حملات ذوب آهن می ایستد و آنکه استقلالی است ته دلش می خندد به همه پرسپولیسی ها که از یک هفته قبل خود را قهرمانی صددرصدی لیگ می دانستند و چه شادی زاید الوصفی داشتند این استقلالی ها. وقتی از گوشه ای به آنها نگاه می کنی انگار هری دلت می ریزد برای آبیهایی که این طور خرد شدند و جامی که می توانست دست آنها باشد حالا باید دست همنام اهوازی روی هوا برود.
و 90 دقیقه تمام و .... و عبدالله ویسی دور افتخار زد. و این جوانان دوست داشتنی استقلال خوزستان هستند که شنل قهرمانی را روی دوش خود قرار دادند و اینک این فوتبال ایران است که باید به احترام ویسی، باشگاه استقلال خوزستان، جوانانش و اصلا به احترام فوتبال ناب خوزستان کلاه از سر بردارد.
قهرمانی گوارای وجودتان. الحق که ویسی و تیمش لایق این قهرمانی بودند. تیمی که کمترین نوسان را در طول لیگ داشت. مزد اعتماد به ویسی و به پای او نشستن را خوب گرفتند این مدیران اهوازی. چه کسی فکرش را میکرد استقلال خوزستانی که سال قبل برای ماندن درلیگ دست و پا می زد اکنون روی شانه ها قرار گیرد و امروز در اوج لذت باشند؟ آنها شایسته این دلنوازی هستند.
بی تردید استقلال خوزستان بین مدعیان قهرمانی کمترین بهره را از ابعاد تبلیغاتی در رسانه ها داشت اما آنها ثابت کردند آنچه سکوی قهرمانی را به ارمغان می آورد شلوغ کاری، داشتن فضای مجازی و هوچی گری نیست. کار هر مرد نیست خرمن کوفتن. این درسی است که دیروز و دیشب عبدالله ویسی و یک مشت جوانش به فوتبال ایران دادند.
و اما پرسپولیس و درد گل به خودی
پرسپولیس گل به خودی بدی به خودش زد. هواداری که حباب آرزوهایش به راحتی پوچ شد و البته مردی که انگاری در فوتبال ایران دوباره متولد شد. پرسپولیس با برانکو جانی دوباره گرفت. پرسپولیس با برانکو هوادارانش را با سکوها آشتی داد. پرسپولیس با برانکو فهمید هنوز نمرده و زنده است اما چه شد تیمی که توانسته بود استقلال را در دربی 4 تایی کند این طور بد فروریخت؟ آیا پرسپولیس تیم بازی های حساس نبود؟ چطور می توانیم این را بگوییم؟ آیا از دربی مهمتر هم بود؟ شاید تنها ایرادی که فعلا می توانیم به مرد کروات بگیریم این باشد؛ آقای برانکو باروح این بازیکنان چه باید می کردی که این طور در بازی های حساس وا ندهند و این طور مثل زنجیر بسته ها در دو بازی حساس به میدان نروند؟ پرسپولیس قهرمانی را در بازی با نفت از دست داد. باخت در بدترین روز. پرسپولیس آنجایی که قهرمانی را از دست داد که نتوانست برای درون دروازه خود مرد مطمئنی را بیابد. واقعا چرا باشگاه پرسپولیس به خودش نیامد؟ چرا روزی که سوشا مکانی به دلیل مشکلاتی که خودش برای خود به وجود آورد اینطور به پایش ایستاد؟ تاوان این ایستادن اکنون هدر رفتن همه آن انرژی های خوبی بود که به دست آمده بود. سوشا مکانی و مکانی ها تا زمانی که قدر و منزلت تیم پرسپولیس را ندانند چطور می توانند ناجی تیمشان باشند؟ آقای طاهری؛ برانکو دیروز پرده از رنجی برداشت که جای تامل دارد. او گفت در طول فصل فقط دو تعویض داشته است و بس!! آیا این مدل تیم بستن برای قهرمانی کافی است؟
استقلال خوزستان طلایی شد چون علاوه بر درایت فنی ویسی درون دروازه مردی داشت که قابل اتکا بود اما پرسپولیس چه داشت که به آن اعتماد کند؟ در روزهایی که گلر اول تیمتان درقهقرها بود آنکه لوبانف را به دامنتان انداخت به امروزی فکر می کرد که این همه پرسپولیسی را دمغ و بی انگیزه کند؟
آوردن نام پرسپولیس امروز داغ دل تازه می کند و امروز مدیران ارشد این مثلا باشگاه باید بنشینند و روی دایره بریزند هر انچه که این فصل نداشتند و یا نخواستند که داشته باشند. پرسپولیس این فصل به داشته هایی که در سبد داشت باخت و چه زجری است برای برانکو که وقتی علم و توانش را دارد این طور قهرمانی را از دست بدهد.
و اما استقلال و مدیرانی که می ترسند
کافی است یک لحظه دلت را کنار دل میلیونها هواداری بگذاری که حتی به مخیله شان هم نمی آمد که استقلال خوزستان یا پرسپولیسی که اوایل فصل در آن ته جدول جا خوش کرده بود این طور بر سرشان آوار شوند و این طور مظلوم در گوشه ای فقط نظاره گر رقابت این دو باشند برای قهرمانی و خودشان هم محقرانه در رتبه سوم جا خوش کنند. جایگاهی که هر آن ممکن بود با فروپاشی دروازه شان مقابل صبا به جایگاه چهارمی برسد و حتی سهمیه را هم از دست بدهند.
در مورد استقلال صحبت زیاد است اما حضور آبی ها در جام حذفی دست و بالمان را می بندند تا همچنان مهر سکوت داشته باشیم و اجازه ندهیم تیمی که میلیون ها هوادار چشم انتظار این هستند تا قهرمانی حذفی را به چنگ آورند به چالش برود.
استقلال فصل را باخت. آنها هم مثل پرسپولیس گل به خودی خورده اند و شایداگر مدیران این تیم چشم های خود را باز نکنند این گل به خودی ها ادامه داشته باشد. استقلال شاید پیش از مسابقات فصل را باخت و خود آنهایی که در این باشگاه هستند سِرٌِ کلامی که در این چند سطر نوشته شده است را بهتر می دانند. «زورهای در سایه» شاید نه بهترین اما کمترین عنوانی است که می توانیم در خصوص آنهایی بگوییم که استقلال را به راحتی از تخت پادشاهی به زیر کشاندند.
آقای مظلومی! برو جست و جو کن کجا بازی را به رقیبت باختی؟ برو تحقیق کن پیش از اینکه خانه نشینت کنند رقیبت کجا چه کرد که به قول خودت حتی اگر می باخت هم مورد عنایت رسانه ها بود اما تویی که تیمت هفته ها صدر نشین بود باز هم موردتحسین قرار نمی گرفتی. آقای مظلومی راستی به این سوال پاسخ بده و یا حداقل به آن فکر کن چطور هوادار استقلال را قانع می کنی تیمی که هفته ها صدرنشین بوده فقط برای کسب سهمیه تلاش می کرده است؟ یادم نمی آید برانکویی که تیمش در انتهای جدول بود به مخاطبانش بگوید برای سهمیه تلاش می کنند و همواره با همه وجود قهرمانی را می خواست اما تو چه کردی و چه می خواستی؟ این تو و مجموعه استقلال بود که با یک برد گرمی تان می کرد و با یک باخت سردی! تا باخت بود هدف فقط سهمیه میشد و وقتی می بردید برای کسب دو گانه تلاش می کردید. راستی آقای مظلومی وقتی مشغول فکر کردن هستی به این هم فکر کن آیا این خودت بودی که تیم 11 نفره ات را انتخاب می کردی؟ اگر هم نخواهی به این مسائل ارزشی قائل شوی نمیتوانی، چون مردی که روی نیمکت داغ استقلال می نشیند باید پاسخگوی مردمی باشد که با شادی و غم این تیم ساعتی از زندگی خود را پر می کنند.
صحبت از استقلال زیاد است و مجال کم و البته فینال جام حذفی این قدر مهم هست و این قدر هوادار استقلال محترم و ارزش دارد که هنوز نخواهیم بگوییم اسرار مگو را. فقط دلت می سوزد وقتی می بینی هوادار استقلال خوشحالی اش باید این باشد که پرسپولیس نتوانسته قهرمان شود نه اینکه خوشحالی اش را با قهرمانی لیگ نشان دهد.
این لیگ دوست داشتنی و همه آنهایی که ناکام ماندند
نوشتن از لیگ پانزدهم به همین راحتی نیست. برخی تیم ها خود کتاب مثنوی هستند با آن حکایت های عجیب و غریبشان. هنوز سه تیم اول حرف برای گفتن زیاد دارند. از استقلال خوزستان جالب و این قهرمانی شیرینشان، از پرسپولیسی که اوایل چنان در قعر جدول دست و پا می زدند تا روزی که عزادار کاپیتان فقیدشان شدند و انگاری این مرگ تلخ چنان در کالبد شاگردان برانکو نشست که از این رو به آن رو شدند و اجازه ندادند این حادثه تلخ از پا بیندازتشان. از استقلالی که عده ای آمده بودند تا آبروداری کنند اما آنچه برجای گذاشتند سیاهی به زغال است.
از ملوانی که سقوط کرد و دیشب چه شب غمگینی را این انزلی چی های دوست داشتنی سپری کردند. حالا تکلیف آن چهره های آفتاب سوخته دم ساحل را چه کسی می خواهد تاب بیاورد؟ راستی درانزلی چه گذشت؟ حالا پژمان نوری و مازیار زارع با چه رویی در این شهر قدم می گذارند؟ آنها که نمی توانند زیر سایه نگاه مردمشان باشند. راستی آقای احمدزاده می شود بگویید شما بالاخره کی قرار است ناجی شوید؟
و راه آهن و سهمی که تهران از دست داد. و راه آهن و بی مدیریتی که این تیم را به قعر چاه کشاند. شاید باید دست و پای منصوریان را طلا گرفت که در این زمانه سخت و این بی توجهی و بی معرفتی مسئولان نفت به تیمشان این طور مردانه مبارزه کرد و دست مریزادی به او گفت که شاید این روزها به نیمکت استقلال نیم نگاهی دارد.
باید به کاظمی و سیاه جامگان تبریک جانانه گفت که ماندند و عجب کاری کردند کارستان. شاید خوش بین ترین هوادار سیاه جامگان هم فکرش را نمی کرد که این طور بمانند و همچنان سهمیه شهر مشهد را حفظ کنند.
یک خسته نباشید هم باید به پدیده و رضا مهاجری گفت که در روز آخر لیگ بر ناکامی های مطلق این فصل سپاهان صحه گذاشتند تا بلکه مسئولان باشگاهی که نام حرفه ای ترین باشگاه ایران را یدک می کشند به خودشان بیایند. تیمی که اسیر نابازیگرها و نامدیران شده است. تیمی که باید در آن ریشه کن شود هر آنچه بازیکن سالاری است.
نمی دانیم در مورد ذوب آهن چه باید نوشت. تیمی که کوبیده بود برای قهرمانی اما به یکباره وا رفت. هر چند ذوب آهن در جام حذفی یک پای قهرمانی است. یحیی گل محمدی دیروز مقابل استقلال خوزستان بازی جانانه ای کرد اما تقدیر و حکمت بر این بود که با شکست لیگ را تمام کند. شاید این شکست آنها را جری کند مقابل استقلال در فینال خیلی زود ناامید نشوند. قطعا برای خود گل محمدی کسب یک جام با تیمی که مقتدرانه آن را به مرحله بعدی لیگ قهرمانان رسانده مهم است و باارزش.
گفتنی ها زیاد است. از تراکتورسازی که با قلعه نویی جانی تازه گرفت تا فولادی که با اسکوچیچ بالاخره نیفتاد و ماند. از سایپا که معلوم نشد چرا برای دو بازی جلالی را تاب نیاورد. باید کمی صبر کرد و با تاملات بیشتر از این لیگ نوشت. لیگی که شاید کیروش خیلی از بازی هایش را و مهمترینهایش را ندید و یا نخواست که ببیند و یا نشد که ببیند.