خوبان روزگار ما
در عصر استیلای "من" بر "ما" و تلاش برای عبور از "جمعیت" به "فردیت"؛ کسانی می آیند و بذرهایی می کارند که امروز لذتی بی مانند را به مردمانی متمدن، اما فراموش شده می بخشند که با هیچ چیز نمی توان قیاسش کرد
شهر ایذه با قدمتی به عصر نوسنگی و تاریخی پر بار از عصر ایلامیان ، با پتانسيل اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و ..بسیار بالا همواره از توسعه نیافتگی رنج برده است.اما گاهی جرقه هایی از سوی فرزندان حقیقی این کهن شهر ایران ،بر می خیزد که بارقه های امید را در عمق وجود تشنه مان روشن می کند.
یکی از این جرقه ها که به ده سال نرسیده به چراغی فروزان تبدیل شده است حضور بخش خصوصی در عرصه ی ورزش این شهر است.بخش خصوصی دلسوخته، که بحق در پی آن است تا مسوولیت اجتماعی خویش را یاد آور شود و هم آن را جامه ی عمل بپوشاند.
شاید آن هنگام که با استرسِ تمام ،مقابل تلویزیون به تماشاي تيم کشتی سيناصنعت ايذه در مسابقات جام جهاني كشتي نشسته ایم ندانیم و پی نبریم به عظمت روح ها و جان های عاشقی که این اقدام بنیادی، اثر گذار ، وحدت بخش و امید آفرین را انجام داده اند. اما پس از برون آمدن از آن فضای سخت ، هیجان انگیز و پر از حس های مثبت؛ به هنگامی که نفس راحتی می کشید و آرام می گیرید تازه فرصتی می یابید تا قدری تامل کنید و به مسلسلی از سوالاتی که مقابلت رژه می روند بیندیشید.
قهرمانی و نایب قهرمانی این تیم محصول کدام اندیشه است؟ آیا قهرمان جهان شدن در ورزش، ان هم ورزش تیمی کار ساده ای
ست؟
چه چیزی می توانست جمعیتی دویست هزار نفری را اینگونه میخکوب کند مقابل جعبه ی جادویی تلویزیون؟ چه چیزی میتوانست این همه برای ما در عصر عسرت همدلی حس خوب شهروند ایذه بودن را بیافریند؟
وبراستی این وحدت را چه چیزی می توانست فراهم کند جز مقوله ی پراهمیت و سلامت بخش ورزش. و چه کسانی می توانستند این مهم را به سرانجامی خوش برسانند جز معدود جان و دل سوختگانی از برآمدگان ِبرومند ِسرزمین ِعزیز و شیرین تر از جانمان "ایذه".
انسان های عاشقی که کنار هم قرار گرفتند وتبدیل به یک جریان خوب و اعجاب انگیز و قابل ستایش شدند.
آنها کارون شدند زلال وآبی.منگشت شدند سپید و استوار.و عجیب نشستند این همه جسم در یک روح و آنگاه تبدیل به آلیاژی شگفت شدند.آلیاژی که فقط خاص آدمیان است.سخت تر از پولاد. پولاد سخت بختیاری.
من تنها یک یا دوبار آن هم بصورت اتفاقی و در حد کمتر از دوسه دقیقه معمار و بنیانگذار این حرکت بنیادی،پهلوانی ،وحدت بخش و مفرح را دیده ام.اما به عنوان يك شهروند ورزش دوست ایذه و کسی که همیشه در هوای مهربانی های ایذه نفس می کشم شایسته، آن دیدم تا همیشه قدردان ایشان باشم.مهندس علی بابا احمد پور را می گویم.همان كسي كه از بخش خصوصي آمد و فريادرس كشتي مستعد ايذه شده است.حضور سينا صنعت در مسابقات جام جهاني باعث شدتا با اشاراتي كه به هادي عامل گزارشگر تواناي مسابقات داشتم تصویری از تاريخ كهن ،حماسه آفريني ها و توانمندی فرزندان ایذه در صدا وسیمای کشور ارائه شود.
به او و تیم قهرمانش "مخصوصاً مربي تيم ملک محمد بویری كه خود نيز قهرماني شايسته در كشتي بود"
خسته نباشید می گویم.
بايد گفت كه کار احمدپور نمونه ی متعالی از آتش به اختیار است. یک کار شیک ، تمیز و تاثیر گذار.او رزمنده ی بی مانند مبارزه با تهاجم فرهنگی است. که بی هیچ چشمداشتی خدمت به مردم محروم را در سرلوحه ی کار خویش قرار داده است.
براستي كه اينان بوی معنویت، ایثار، مجاهدت ، عشق، سوسن، برنج چمپا، کارون و سلطان ابراهیم (ع )و... می دهند.
"شه پیر" پشت و پناهتان.
پویا باشید همچنان .
مانا باشید تا همیشه.
نورالله مرادی
1396تهران