آراس_ سرویس سیاسی: مصطفی تاجزاده در میزگرد "چرا انقلاب شد" که از سوی انجمن اندیشه و قلم عصر امروز برگزار شد، گفت: ابتدا باید اعتراف کنم که از یک پارادوکس رنج میبریم. جوانان به ما میگویند اگر انقلاب خوب است چرا نمیگذارید ما انقلاب کنیم؟ من از آنها میپرسم چرا میخواهید انقلاب کنید؟ به همه آنها توصیه می کنیم به جای انقلاب کردن, اصلاح طلب شوید.
این فعال سیاسی با بیان اینکه با توجه به شرایط عینی اجتماع به عنوان یک اصلاحطلب از انقلاب دفاع میکنم، اظهار کرد: آن زمانی که نهضت شروع شد فضای جامعه به سمت انقلاب میل پیدا کرد و از اصلاحات فاصله گرفت. با وجود این شاید اگر شاه یکسال زودتر رفراندوم برگزار و قدرتش را تقسیم میکرد، انقلابی رخ نمیداد.
تاجزاده ادامه داد: نسل ما بعد از مبازرات چریکی آمد و با اصلاحات بد بود که انقلاب رخ داد. مهندس بازرگان درست فهمیده بود که آنها آخرین گروه هستند که در چارجوب قانون عمل میکنند زیرا شاه دیگر به آنها اجازه فعالیت نداد و آنها را به زندان انداخت.
او با بیان اینکه خودکامگی شاه منجر به سقوط حکومت او شد، گفت: در آن زمان مبازرات مردمی غیر خشونت آمیز و کلاسیک بود و از خون ریزی خبری نبود. اما با سختگیریهایی که به عمل آمد زبان مبارزه عوض شد و هنگامی که به پیروزی رسید انتخاباتش نیز بر پایه مردم بود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب یادآور شد: انقلاب متعلق به زمانی نیست که جامعه از فساد، کمبود منابع و یا از استبداد و نبود زیر ساخت ها رنج میبرد بلکه به دلیل آن رخ داد که اصلاحات ممکن نبود. انقلاب در جایی محقق میشود که اصلاحات ناممکن میشود.
تاج زاده با طرح این سوال که چرا اصلاحات در جامعه ایران ناممکن شد، تصریح کرد: این مساله به این دلیل رخ داد که شاه در طول ۳۷ سال سلطنت خود روند خودکامگی در درون دولت و بگیر و ببندها در جامعه را رواج و افزایش داد. بنابراین شاه قبل از سال ۳۲ کمتر از بعد از آن دیکتاتور بود و همچنین قبل از خرداد ۴۲ کمتر مستبد بود و با گذشت زمان به جای این که متوجه شود این اعتراضات که در این ده سال رخ می دهد یک جایی منفجر می شود به کارهای خود ادامه داد و با گذشت زمان مقتدرتر شد و افزایش قیمت نفت هم او را خودکامه تر کرد.
او با طرح این پرسش که چرا اصلاحات در ایران در زمان شاه ناممکن شد بیان کرد: وقتی به خاطرات اسدالله علم رجوع می کنیم می گوید دیر یا زود دراین مملکت انقلاب یا شورش میشود و به میزانی که از خودکامگی محمدرضا شاه خبر دارد تاکید میکند من که یار نزدیک او هستم دیگر جرات و توان انتقاد ندارم دیگران که جای خود دارند و این مصداق صحبت مصدق در زمان رضا شاه است که بیان میکند رضا شاه روزی که بر سر کار آمد به خودکامگی روز اول نبود لذا چنان چاپلوسان دور اعلی حضرت را گرفتند و فضا را آلوده کردند که کار به جایی رسید که از دو حزبی که به فرمان او بودند، عمل نکرد.
او ادامه داد: به لحاظ نظری مبارزان انقلابی به دنبال اصلاحات نبودند اگرچه نسل جدید نسبت به نسل قدیم تمایلاتی به اصلاحات داشت اما در سال ۵۶ و ۵۷ اگر انتخابات آزاد می شد به دنبال اصلاحات بودیم اما در اقلیت قرار داشتیم.
تاج زاده با بیان اینکه در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران به دلایل مختلف تمام حکومتهای شاهنشاهی مستبد اداره شدند گفت: بعضی توانستند کارهای بزرگی انجام دهند اما اجمالا حکومت دموکراتیک نداشتیم و بنا به خاستگاه حکومتی نمیتوانستیم چنین حکومت دموکراتیکی داشته باشیم.
وی با بیان اینکه نظام پهلوی تفاوتی با رژیم های گذشته خود ندارد، افزود: اولین تفاوت مهم حکومت پهلوی با دیگر حکومت ها این بود که هیچ حکومتی در ایران سیاست خود را مبتنی بر مبارزه با دین اکثریت مردم قرار نداده بود. از دوران ساسانی حتی اگر مذهبی را نابود می کردند به نام اکثریت بر دین اقلیت بود اما رژیم پهلوی با دین اقلیت، به مقابله با دین اکثریت اقشار پرداخت به همین دلیل گسستی بین نظام سیاسی دینی جامعه ایجاد شد و توان ارتباط با روحانیت را از دست داد به گونه ای که در سال ۵۷ محمدرضا شاه کسی را نداشت که با روحانیت گفتگو کند.
معاون سیاسی وزارت کشور در دوران اصلاحات در ادامه گفت: این ضدیت مناسبات خاص خود را داشت و باعث قطع شدن ارتباط با گذشته شد و با اقشار سنتی در افتاد. حکومت پهلوی زمانی این کار را کرد که همه اقشار مدرن را پا به پای اقشار سنتی بر علیه خود برانگیخت و دانشگاه به عنوان یک نماد مهم که میتوانست از رژیم حمایت کند، بر علیه رژیم به پا خواست.
تاج زاده بیان کرد: رژیم خودکامه پهلوی بعد از انقلاب مشروطه روی کار آمد و به گونهای می توان گفت که ایرانیان با مشروطه پا به تاریخ گذاشتند و همه ذهنیتها را در داخل و خارج نسبت به خود عوض کردند.
وی با تاکید بر اینکه استقلال و آزادی دو روی یک سکه بودند و فرقی نمی کرد که کدام اول بیاید گفت: تصور ما از سنت مشروطه تا امروز این بوده که در ایران به دلایل مختلف از بیگانگان و استبداد همزمان رنج می بردند اما امپریالیسم ستیز نبودیم در حالیکه استقلال خواه بودیم و این دو با هم بود.
این فعال سیاسی گفت: اگر در صحیفه نور مشاهده کنیم می بینیم که استقلال و آزادی پا به پای هم بیان شده است.
اوبا طرح این پرسش که چرا رضا شاه که بیشترین الگو برداری را از آتاترک داشت اما در ترکیه انقلاب رخ نداد و اکنون یک نظام سکولار در آنجا مستقر است گفت: تصور من این است که همه کارهایی که رضا شاه از کمال شاه الگو گرفت دو تفاوت داشت. تفاوت اول این بود که آتاترک در ترکیه جمهوریت تاسیس کرد و ما دارای نظام سلطنتی بودیم. گرچه جمهوریت سمبلیک در ترکیه ایجاد شد اما ظرفیتی داشت که امکان چرخش مسالمت آمیز قدرت را فراهم می کرد. مورد دیگر این که در ترکیه حزب تاسیس شد و بر ارتش و نظامیان تکیه نکردند و با وجود این اجازه تشکیل حزب داده شد هرچند به صورت تک حزبی بود اما موثر واقع شد.